گفتگو درباره واژه گزارش تخلف علی نویسه گردانی: ʽLY علی . [ ع ُ ] (اِ) ممال عُلی ̍ در فارسی . رجوع به عُلی ̍ شود : جمال حسن معالی ابوالحسن طاهرکه از ثری اثر قدر اوست تا به علی .ادیب صابر. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۱.۷۲ ثانیه واژه معنی علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبدالعزیزبن حسن بن علی بن اسماعیل جرجانی شافعی ، مکنّی به ابوالحسن . فقیه و ادیب و شاعرو مورّخ و مفّسر و خطّاط و ن... علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبدالعزیزبن عبدالرزاق مرغینانی ، ملقّب به ظهیرالدین . رجوع به علی مرغینانی شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبدالعزیزبن علی بن جابر مغربی بغدادی ، ملقّب به تقی الدین . رجوع به علی مغربی (ابن عبدالعزیزبن ...) شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبدالعزیزبن محمد دولابی . رجوع به علی دولابی شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبدالعزیزبن مرزبان بن شاپور بغوی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی بغوی شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبدالعزیزبن وزیر جَرَوی ، مشهور به ابن جروی . از فرماندهان شجاع مصری است . پدرش بر مطلب بن عبداﷲ و سری بن حکیم ، دو... علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبدالعظیم تبریزی خیابانی . رجوع به علی تبریزی شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبدالغفار جرجانی کاتب ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی جرجانی (ابن عبدالغفار...) شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبدالغنی عشاقی . رجوع به علی عشاقی شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبدالغنی فهری حصری ضریر قیروانی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی حصری شود. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۸۲ ۸۳ ۸۴ ۸۵ ۸۶ صفحه ۸۷ از ۵۷۹ ۸۸ ۸۹ ۹۰ ۹۱ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود