علی
نویسه گردانی:
ʽLY
علی .[ ع ِل ْ لی ی ] (ع اِ) مکان بلند. (یادداشت مرحوم دهخدا). || آسمان هفتم . (یادداشت مرحوم دهخدا). || دیوان خیر که در آن أعمال صلحا نوشته میشود. (یادداشت مرحوم دهخدا). منزلی در آسمان هفتم که در آن ارواح مؤمنان میباشد. (ناظم الاطباء). ج ، عِلّیّین ، عِلّیّون . || اشراف و أجلّه ٔمردم . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). عُلّیة. عِلّیة. عُلّی . (اقرب الموارد). || (ص نسبی )منسوب به علة که بطنی است از قضاعة. (از سمعانی ).
واژه های همانند
۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۱.۳۹ ثانیه
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی بن محمدبن علی بن عبداﷲ یمنی صنعانی حنبلی ، مشهور به ابن شوکانی . رجوع به علی شوکانی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی بن محمدبن یونس بیاضی عاملی ، ملقّب به زین الدین و مکنّی به ابومحمد. رجوع به علی بیاضی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمد (صلاح الدین الناصر). ابن علی (المهدی ). ابن محمد حجاج بن یوسف زیدی ، مکنّی به ابوالحسن و ملقّب به نجاح الدین...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی بن محمد حضرمی رندی اشبیلی اندلسی ، مشهور به ابن خروف و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی اشبیلی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی بن محمد علوی عمری شجری ، ملقّب به نجم الدین و مکنّی به ابوالحسن و مشهور به ابن صوفی . رجوع به علی ...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی بن محمد مجروتی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی مجروتی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی بن منصور المهدی لدین اﷲ. رجوع به علی مهدی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی بن منصور حوری ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی حوری شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی ابن وهب بن مطیع قشیری شافعی ، ملقّب به محی الدین و مشهور به ابن دقیق العید. رجوع به علی قشیری شود.
علی . [ ع َ ](اِخ ) ابن محمدبن علی بن هبةاﷲبن احمد اسنائی مصری شافعی ، ملقّب به نورالدین . رجوع به علی اسنائی شود.