علی
نویسه گردانی:
ʽLY
علی .[ ع ِل ْ لی ی ] (ع اِ) مکان بلند. (یادداشت مرحوم دهخدا). || آسمان هفتم . (یادداشت مرحوم دهخدا). || دیوان خیر که در آن أعمال صلحا نوشته میشود. (یادداشت مرحوم دهخدا). منزلی در آسمان هفتم که در آن ارواح مؤمنان میباشد. (ناظم الاطباء). ج ، عِلّیّین ، عِلّیّون . || اشراف و أجلّه ٔمردم . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). عُلّیة. عِلّیة. عُلّی . (اقرب الموارد). || (ص نسبی )منسوب به علة که بطنی است از قضاعة. (از سمعانی ).
واژه های همانند
۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۲.۵۵ ثانیه
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی شربینی . رجوع به علی شربینی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی صلیحی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی صلیحی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی کاشی مشهور به حلی و ملقّب به نصیرالدین ، رجوع به علی کاشی (ابن محمد...) شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی کیاهراسی طبرستانی شافعی ، ملقّب به عمادالدین و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی کیاهراسی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی مغربی ، مشهور به سقاط و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی سقاط شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی مقری فیومی . رجوع به علی فیومی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی منذری . رجوع به علی منذری شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی نحوی استرآبادی فصیحی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به ابوالحسن (علی بن ابی زید محمدبن ...) شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی نیریزی ، ملقب به ارشدالدین و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی نیریزی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی واسطی رفاعی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی واسطی شود.