علی
نویسه گردانی:
ʽLY
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن صدرالدین موسی (شیخ خواجه ...) وی از صوفیان سلسله ٔ صفویه است که پس از پدرش صدرالدین موسی ، به ارشاد طبقه ٔ صوفیه منصوب گشت . و در اواخر عمر به قصد حج به زیارت کعبه رفت و فرزندش شیخ ابراهیم را به جانشینی خویش گماشت و در بازگشت از حج ، در راه مریض شد و درگذشت . (از حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 423). و رجوع به علی سیاه پوش شود.
واژه های همانند
۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۱.۵۶ ثانیه
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ایوب قدسی شافعی ، ملقب به علاءالدین . رجوع به علی قدسی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن بابویه ، علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی ، مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن بابویه . رجوع به ابن بابویه و علی ...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن باجی ، مکنی به ابوالحسن . تابعی است و ابن ابی عروبة از او نقل کند. و نیز رجوع به ابوالحسن (علی بن باجی ) شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن باکو، علی بن محمدبن عبداﷲ، مکنی به ابوعبداﷲ و مشهور به ابن باکو. از عرفای نیمه ٔ اول قرن پنجم هجری . رجوع به علی...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن بایدوخان . وی یکی از سه پسر بایدوخان است که هیچ یک از ایشان به سلطنت نرسید. (حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 145).
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن بتنونی ، علی بن عمربن علی بن حسام الدین ابوصیری حنفی شاذلی ، مشهور به ابن بتنونی . رجوع به علی بتنونی (ابن عمرب...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن بحربن بَرّی . محدث است . (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ).
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن بُحَیر تابعی است . (از منتهی الارب ).
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن بُخار. محدث است . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ).
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن بخاری ، علی بن احمدبن عبدالواحد مقدسی حنبلی ، مشهور به ابن بخاری و ملقب به فخرالدین و مکنی به ابوالحسن . رجوع به ...