علی
نویسه گردانی:
ʽLY
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبیداﷲ (یا عبداﷲ) دقیقی بغدادی ، مشهور به دقاق و مکنّی به ابوالقاسم . رجوع به ابوالقاسم علی بن عبداﷲ دقاق و مآخذ ذیل شود: معجم المؤلفین ج 7 ص 144. الوافی صفدی ج 12 ص 112. عیون التواریخ ابن شاکر ج 13 ص 65. معجم الادباء یاقوت ج 14 ص 56. بغیةالوعاة سیوطی ص 343. کشف الظنون حاجی خلیفه ص 212. ایضاح المکنون بغدادی ج 2 ص 451.
واژه های همانند
۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۲.۰۳ ثانیه
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن أثیر، علی بن محمدبن محمدبن عبدالکریم بن عبدالواحد شیبانی موصلی ، مشهور به ابن اثیر جزری و ملقب به عزالدین و مکنی...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمد. وی از اهالی قزوین بود و از جمله وکیلانی بشمار می رفت که صاحب کشف الغمة بنقل از اعلام الوری تألیف طبرسی ،...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمد، مکنی به ابوالفتح . وی وزیر ملک اهواز بود و به روزگار ناصرخسرو در بصره میزیست . مردی اهل و صاحب فضل و دانای ...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمد، ملقب به علاءالدین (متوفی در سال 706 هَ . ق .). وی از قاریان بود. او راست : شرح الشاطبیة فی القراآت . (از معجم...
علی .[ ع َ ] (اِخ ) ابن احمد، مکنی به ابوالفتوح . از حقوقدانان بود و در سال 1289 هَ . ق . در استان غربی مصر متولد شد. و در دانشکده ٔ منپلیه ٔ ف...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمد (دهقان ...)، ملقب به اختیارالدین . وی ممدوح سوزنی بود، و او را در قصیده ای مدح کرده است که چند بیت از آن نق...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمدبن ابراهیم بن اسماعیل مهائمی دکنی هندی حنفی ، ملقب به علاءالدین . رجوع به علی مهائمی شود.
علی . [ ع َ ](اِخ ) ابن ابراهیم بن زبیر عنانی فسوی شافعی ، ملقب به رشید و مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی فسوی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمدبن ابی دجانه ٔ مصری ، مکنی به ابوالحسن . خطاط و نویسنده ٔ قرن چهارم هجری . رجوع به علی مصری (ابن احمدبن ...) ...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمدبن ابی هیجاء هکاری ، مکنی به ابوالحسن و ملقب به سیف الدین و مشهور به مشطوب . رجوع به علی مشطوب شود.