اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

علی

نویسه گردانی: ʽLY
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن خلیل بن محمدبن ابراهیم بن موسی حنفی ، مشهور به ابن غانم مقدسی و ملقّب به نورالدین . نام او در هدیةالعارفین به صورت «علی بن محمدبن علی ، مشهور به ابن غانم مقدسی » آمده است . او راست : 1 - اوضح رمز فی شرح نظم کنزالدقائق ، در فروع فقه حنفی . 2 - بغیة المرتاد لتصحیح الضاد.3 - تعلیق بر الاشباه و النظائر ابن نجیم ، در فروع فقه . 4 - حاشیه بر القاموس فیروزآبادی ، که پسرش آن را مدوّن کرده است . 5 - ردالراغب عن صلاة الرغائب . 6 - رساله ای در ضاد که ظاهراً همان بغیةالمرتاد است . 7 - رساله ای در وقف . رجوع به ابن غانم (نورالدین علی بن ...) و نیز به مآخذ ذیل شود:معجم المؤلفین ج 7 ص 195. ریحانةالالبای خفاجی ص 244. هدیةالعارفین بغدادی ج 1 ص 750. کشف الظنون حاجی خلیفه ص 99 و سایر صفحات . ایضاح المکنون بغدادی ج 1 ص 173 و ج 2 ص 645. فهرس الخدیویة ج 3 ص 122. فهرس الازهریة ج 2 ص 105.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵,۷۸۲ مورد، زمان جستجو: ۳.۱۶ ثانیه
علی برتوانی . [ ع َ ی ِ ؟ ] (اِخ ) ابن محمدبن احمدبن عبداﷲبن نصیرالدین بن ملکان برتوانی حنفی . فقیه بود و در سال 874 هَ . ق . درگذشت . او راس...
علی بروجردی . [ ع َ ی ِ ب ُ ج ِ ] (اِخ ) ابن عبدالکریم بن علی طباطبایی بروجردی . فقیه و اصولی بود و در ربیعالاول سال 1306 هَ . ق . درگذشت و ...
علی بروجردی . [ ع َ ی ِ ب ُ ج ِ ] (اِخ ) ابن نقی بن جوادبن مرتضی حسینی طباطبایی بروجردی . رجوع به علی طباطبایی شود.
علی بانقوسی . [ ع َ ی ِ ن َ ] (اِخ ) ابن صدقةبن علی بانقوسی حلبی مصری شافعی ، ملقّب به علاءالدین . صوفی و شاعر بود و در سال 975 هَ . ق . در...
علی باجسرای . [ ع َ ی ِ ج َ ] (اِخ ) ابن ابی العزبن عبداﷲ باجسرای حنبلی ، مکنّی به ابوالحسن . فقیه و مفسر بود و در یازدهم ذیقعده ٔ سال 588 هَ ...
علی بدخشانی . [ ع َ ی ِ ب َ دَ ] (اِخ ) ابن محمودبن محمد رابض بدخشانی . رجوع به علی رابض شود.
علی بلاطنسی . [ ع َ ی ِ ب َ طُ ن ُ ] (اِخ ) ابن محمدبن خالد بلاطنسی شامی شافعی . رجوع به علی شامی شود.
علی بطلیوسی . [ ع َ ی ِ ب َ طَ ] (اِخ )ابن محمدبن سید نحوی بطلیوسی ، مکنّی به ابوالحسن و مشهور به خیطال . وی درعلم لغت تبحر داشت و از ابوب...
علی الاحتیاط. [ ع َلَل ْ اِ ] (ع ق مرکب ) احتیاطاً. ازروی احتیاط. بنابر احتیاط. ازروی دوراندیشی . و رجوع به احتیاط شود.
علی الانفراد. [ ع َ لَل ْ اِ ف ِ ] (ع ق مرکب ) انفراداً. جدا. بتنهایی . یک تنه .
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.