علی
نویسه گردانی:
ʽLY
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی . نحوی و ساکن شهر تونس بود. وی در سال 1139 هَ . ق . درقید حیات بوده است . او راست : دفع الملم عن قراءة التسهیل بجلب المهم مما یقع به التحصیل ، که شرح تسهیل الفوائد ابن مالک است . (از معجم المؤلفین بنقل از فهرس الخدیویة ج 4 ص 52 و ایضاح المکنون بغدادی ج 1 ص 474).
واژه های همانند
۵,۷۸۱ مورد، زمان جستجو: ۱.۹۹ ثانیه
علی فارسی . [ ع َ ی ِ رِ ] (اِخ ) ابن عیسی بن سلیمان بن محمدبن سلیمان بن ابان نفری فارسی . مشهور به سکری و شاعرالسنة و مکنی به ابوالحسن . ...
علی فارسی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) برلاس (امیر...). وی از امرایی بود که در سال 858 هَ . ق . همراه میرزا ابوالقاسم بابر بر سمرقند مستولی شدند. و ا...
علی غسانی . [ ع َ ی ِ غ َس ْ سا ] (اِخ ) ابن احمدبن محمدبن یوسف بن مروان بن عمر غسانی . مکنی به ابوالحسن . وی فقیه و محدث و حافظ و ادیب و ...
علی غماری . [ ع َ ی ِ غ ُ ] (اِخ ) ابن میمون بن ابی بکربن علی بن میمون بن ابی بکربن یوسف بن اسماعیل بن ابی بکر هاشمی قرشی مغربی غماری فاس...
علی قاهری . [ ع َ ی ِ هَِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن احمدبن علی بن عمر حلبی قاهری شافعی . ملقب به نورالدین و مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی...
علی قاهری . [ ع َ ی ِ هَِ ] (اِخ ) ابن احمدبن عثمان بن محمدبن اسحاق سلمی مناوی قاهری شافعی . رجوع به علی مناوی شود.
علی قاهری . [ ع َ ی ِ هَِ ] (اِخ )ابن سودون یشبغاوی قاهری دمشقی حنفی . مکنی به ابوالحسن . رجوع به ابن سودون و علی (ابن سودون ...) شود.
علی قاهری . [ ع َ ی ِ هَِ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمان بن محمدبن محمدبن اسماعیل شلقامی قاهری شافعی . ملقب به نورالدین و مکنی به ابوالحسن . فقی...
علی قاهری . [ ع َ ی ِ هَِ ] (اِخ ) ابن عبدالقادربن محمد قرافی قاهری نقاش . ملقب به نورالدین . رجوع به علی نقاش شود.
علی قاهری . [ ع َ ی ِ هَِ ] (اِخ ) ابن عبدالقادر حسنی شامی قاهری ازهری شافعی . مشهور به سید فرضی و ملقب به نورالدین . رجوع به علی فرضی ش...