اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

علی

نویسه گردانی: ʽLY
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن محمدبن هبةاﷲبن محمدبن علی بن مطلب ، ملقّب به مجدالدین و تاج الدین و مکنّی به ابوالمکارم . وی ادیب و نویسنده و نحوی و لغوی بود که به شام سفر کرد و مقاماتی را نیز عهده دار شد و به قاهره نیز سفری کرد و در سال 561 هَ . ق . درگذشت . او راست : 1 - مختصر اصلاح المنطق ابن سکیت . 2 - مختصر غریبین . (از معجم المؤلفین بنقل از الوافی صفدی ج 12 ص 188، بغیةالوعاة سیوطی ص 353، کشف الظنون حاجی خلیفه ص 108 و هدیةالعارفین بغدادی ج 1 ص 699).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۱.۲۲ ثانیه
علی اوغلان . [ ع َ ] (اِخ ) وی از سرکردگان سپاه توقتمش در جنگ با امیرتیمور گورکانی بود. (از حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 462).
علی الاصول . [ ع َ لَل ْ اُ ] (ع ق مرکب ) اصولاً. بطور کلی .
علی الاظهر. [ ع َ لل ْ اَ هََ ] (ع ق مرکب ) بنابر آنچه آشکارتر است . بنابر هویداتر. بطور آشکارتر. بطور روشن تر. و رجوع به اظهر شود.
علی التمام . [ ع َ لَت ْ ت َ ] (ع ق مرکب ) بطور کامل و تمام . تماماً. کامل . از سر تا بن : گر آنچه بر سر من می رود ز دست فراق علی التمام فروخو...
علی الاحوط. [ ع َ لل ْ اَ وَ ](ع ق مرکب ) به احتیاط نزدیکتر. بااحتیاطتر. بنابرآنچه به دوراندیشی نزدیکتر است . و رجوع به احوط شود.
علی الاشبه . [ ع َ لَل ْ اَ ب َ ] (ع ق مرکب ) بنابر آنچه مانندتر است . شبیه تر. ماننده تر. ماناتر. و رجوع به اشبه شود.
علی الاشهر. [ ع َ لَل ْ اَ هََ ] (ع ق مرکب ) بطور مشهورتر. بنابرآنچه مشهورتراست . بنابرآنچه آوازه تر است . و رجوع به اشهر شود.
علی السواء. [ ع َ لَس ْ س ِ ] (ع ق مرکب ) برابر. بطور یکسان . به یکسانی . بطور مساوی .
علی السویه . [ ع َ لَس ْ س َ وی ی َ ] (ع ق مرکب ) مساوی . برابر. یکسان . بطور تساوی . به برابری و یکسانی . (ناظم الاطباء). برابر هم . یک اندازه...
علی الصباح . [ ع َ لَص ْ ص َ ] (ع ق مرکب ) بامداد. صبحگاهان . بامدادان . هنگام بامداد : نشان بخت بلند است و طالع میمون علی الصباح نظربر جمال ر...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.