علی
نویسه گردانی:
ʽLY
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن یوسف بن مسعود قیسی قرطبی شاعر، مکنّی به ابوالحسن و مشهور به ابن خروف و ملقّب به نظام الدین . وی از اهالی قرطبه و از شعرای اندلس بود که به مشرق رفت و در حلب ساکن گشت و با قاضی آنجا (ابن شداد) مربوط شد. و در سال 604 هَ . ق . در حلب درگذشت . (از الاعلام زرکلی بنقل از وفیات الاعیان ج 2ص 358، زادالمسافر ص 20، نفح الطیب ج 2 ص 656، المغرب فی حلی المغرب ج 1 ص 136، التکمله ٔ ابن ابار ص 678). و نیز رجوع به ابن خروف (ضیاءالدین ابوالحسن ...) شود.
واژه های همانند
۵,۷۷۸ مورد، زمان جستجو: ۱.۷۲ ثانیه
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن زیاد تمیمی ، مکنی به ابوالحسن . یکی از نقله ٔ کتب فارسی به عربی است . رجوع به ابوالحسن (علی بن زیاد...) شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن زیاد تونسی ، مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی تونسی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن زیدبن ابی ملیکة زهیربن عبداﷲبن جدعان ، مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن جدعان . وی فقیه و نابینا بود و روایت حدیث ...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن زیدبن حسن شظبی صریمی صنعانی . رجوع به علی صنعانی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن زیدبن محمدبن حسین بن سلیمان بن أیوب انصاری أوسی خزیمی بیهقی شافعی ، مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی بیهقی و ظ...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن زیل ، مکنی به ابوالحسن ، علی بن سهل طبری . کاتب مازیاربن قارن است . وی چون به دست خلیفه مسلمانی گرفت ، مقرب شد...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن زین . در عجایب البلدان خاطره ای از وی درباره ٔ کوه دماوند ذکرشده است . رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 674 شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن زین العابدین بن هاشم عراقی حسینی فاسی ، مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی عراقی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن زین نصرانی . او راست : کتاب الاَّداب و الامثال علی مذاهب الفرس و الروم و العرب . (از الفهرست ابن الندیم ). اما احتم...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ساعاتی ، علی بن رستم بن هردوز، مشهور به ابن ساعاتی و ملقب به بهاءالدین و مکنی به ابوالحسن . رجوع به ابن ساعاتی ...