علی
نویسه گردانی:
ʽLY
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن یوسف بن مسعود قیسی قرطبی شاعر، مکنّی به ابوالحسن و مشهور به ابن خروف و ملقّب به نظام الدین . وی از اهالی قرطبه و از شعرای اندلس بود که به مشرق رفت و در حلب ساکن گشت و با قاضی آنجا (ابن شداد) مربوط شد. و در سال 604 هَ . ق . در حلب درگذشت . (از الاعلام زرکلی بنقل از وفیات الاعیان ج 2ص 358، زادالمسافر ص 20، نفح الطیب ج 2 ص 656، المغرب فی حلی المغرب ج 1 ص 136، التکمله ٔ ابن ابار ص 678). و نیز رجوع به ابن خروف (ضیاءالدین ابوالحسن ...) شود.
واژه های همانند
۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۴.۱۹ ثانیه
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن سعدبن علی بن عبدالواحدبن عبدالقاهربن أحمدبن مسهر موصلی ، مکنی به ابوالحسن و ملقب به مهذب الدین و مشهور به ابن ا...
علی . [ ع َ] (اِخ ) ابن سعدبن علی بن یوسف الغنی باﷲبن محمدبن أحمر، مکنی به ابوالحسن و ملقب به الغالب باﷲ، نام او بصورت «علی بن سعدبن ...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن سعدبن محمد، مکنی به ابوالحسن و ملقب به الغالب باﷲ. از ملوک بنی الاحمر اندلس . رجوع به علی بن سعدبن علی بن یوسف ...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن سعدالدین مسعودبن علی ابهری ، ملقب به صدرالدین . وزیر سلطان علاءالدین تکش . رجوع به صدرالدین علی ... شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن سعدالدین مسعود ابهری ، ملقب به صدرالدین . وزیر تکش . رجوع به علی انصاری شود.
علی . [ ع َ] (اِخ ) ابن سعد انصاری . رجوع به علی انصاری شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن سعد بیوسی احمدی شافعی أشعری . رجوع به علی احمدی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن سعید. نام او علی بن موسی بن عبدالملک بن سعید عبسی اندلسی غرناطی مغربی و مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن سعید اس...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن سعیدبن احمدبن یحیی مزیدی حلی ، مکنی به ابوالحسن و ملقب به ملک الادبا و استاد شهید. شاگرد علامه . رجوع به ابوالحسن...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن سعیدبن حمامه ٔ صنهاجی (شیخ ...). رجوع به علی صنهاجی شود.