اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

علی

نویسه گردانی: ʽLY
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمد سوسی فاسی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی سوسی شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۱.۹۴ ثانیه
علی بهانه گیر. [ ع َ ب َ ن َ / ن ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از کسی که بر هر چیز اعتراض آرد و به هیچ امر دل خوش نکند. (امثال وحکم دهخد...
علی موسی خانی . [ ع َ سا ] (اِخ ) دهی است از دهستان پائین ولایت ، بخش فریمان ، شهرستان مشهد. دارای 148 تن سکنه . آب آن از قنات تأمین میشو...
علی وادی آشی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن احمدبن یوسف وادی آشی . مکنی به ابوالحسن . عالم در بسیاری از علوم . متولد در 547 یا 549 هَ . ق . و متوفی ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
اصغر علمی ‌اگر چه تحصیل کرده آمریکا است، اما همچنان در دفتری کار می‌کند که در چهار سوی آن تا سقف کتاب چیده شده و جایی برای سوزن انداختن نمانده است. می...
علی‌آباد کَتول، شهری در استان گلستان در شمال ایران است. این شهر مرکز شهرستان علی‌آباد این استان است. مردم علی‌آباد کتول به زبان تبری سخن می‌گویند. مرد...
علی مراغه ای . [ ع َ ی ِ م َ غ َ ] (اِخ ) وی در ذی قعده ٔ سال 528 هَ . ق . با همدستی ابوعبیده محمد دهستانی ، آقسنقر حاکم مراغه را به قتل رساند...
علی طباطبائی . [ ع َ ی ِ طَ طَ ] (اِخ ) ابن اسماعیل بن منصور قاسم بن محمد. مکنی به ابوالحسین ، و نسب او به قاسم رسی طباطبائی میرسد. وی در ...
علی طباطبائی . [ ع َ ی ِ طَ طَ ] (اِخ ) ابن حجةاﷲبن علی بن عبداﷲبن حسین بن محمدبن عبدالملک بن حمزةبن حسن بن داودبن حمزةبن محمدبن محمودبن ...
علی طباطبائی . [ ع َ ی ِ طَ طَ ] (اِخ ) ابن حسن بن محمدبن علی طباطبائی حائری (علینقی ...) رجوع به علینقی شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.