علی
نویسه گردانی:
ʽLY
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن نصیرالدین محمودبن مظفر خوارزمی ، ملقّب به شمس الدین . پدر او نصیرالدین محمود سمت وزارت و نیز اشراف مطبخ و اسطبل سلطان سنجر را داشت . و بواسطه ٔ بی کفایتی از وزارت کنار رفت و منصب اشراف را به پسرش شمس الدین علی واگذاشت . و پس از مدتی مقرب الدین جوهر خادم ، شمس الدین علی را نزد سلطان سنجر متهم به داشتن روابط با برخی از حرمسرایان سلطان ساخت لذا با پدرش به زندان افکندند و در همان زندان درگذشتند. (از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 515) (دستور الوزراء خوندمیر ص 199 و 203).
واژه های همانند
۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۱.۷۲ ثانیه
علی غمرینی . [ ع َ ی ِ غ ِ ] (اِخ ) (علی عطیه ٔ...). مکنی به ابومصلح . قاری بود.او راست : الثغر الباسم فی قرائة عاصم ، که در سال 1188 هَ . ق ....
علی فقعانی . [ ع َ ی ِف َ ] (اِخ ) ابن علی بن محمدبن طی فقعانی عاملی . مکنی به ابوالقاسم . فقیه بود و در هفتم جمادی الاولی سال 855 هَ . ق ....
علی فرغانی . [ ع َ ی ِ ف َ ] (اِخ ) ابن ابی بکربن عبدالجلیل فرغانی مرغینانی حنفی . ملقب به برهان الدین و مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی ...
علی فرغانی . [ ع َ ی ِ ف َ ] (اِخ ) ابن عثمان بن محمد اوسی (در برخی نسخ : اوشی ). ملقب به سراج الدین . ادیب و شاعر متوفی در سال 569 هَ . ق . ...
علی فرغانی . [ ع َ ی ِ ف َ ] (اِخ ) ابن مسعود فرغانی . مکنی به ابوسعد و ملقب به کمال الدین . او راست : المستوفی فی النحو. (از کشف الظنون حاجی ...
علی غایاتی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ادیب و شاعر و سیاستمدار بود و به حزب ملی مصر انتساب داشت . مدت بیست و شش سال در تبعید و اختفا به سر برد و س...
علی عیدروس . [ ع َ ی ِ ع َ دَ ] (اِخ ) ابن عبدالقادربن سالم عیدروس علوی . وی ادیب و نحوی و منطقی و بیانی و از اهل حضرموت بود و از 1292 تا ...
علی عیدروس . [ ع َ ی ِ ع َ دَ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن شیخ بن عبداﷲبن شیخ بن عبداﷲ عیدروس . مشهور به زین العابدین . رجوع به علی زین العابدین شو...
علی غرناطی . [ ع َ ی ِ غ َ ] (اِخ ) ابن احمدبن خلف بن محمد باذش انصاری غرناطی . مشهور به ابن باذش و مکنی به ابوالحسن . رچوع به ابن باذش و...
علی غرناطی . [ ع َ ی ِ غ َ ] (اِخ ) ابن احمدبن محمدبن کوثر محاربی غرناطی . مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی محاربی شود.