علی
نویسه گردانی:
ʽLY
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن یوسف ، مشهور به ابن بقّال و مکنّی به ابوالحسن . وی از اهالی بغداد و مدتها با مهلبی همراه بود. شاعری قوی بشمار می رفت و در علم کلام نیز دستی توانا داشت و با اینکه دارای ثروت فراوانی بود، بخل و امساک داشت . گویند مردی متکبر بود و با هیچ یک از شعرا آمدوشد نداشت و خود را برتراز همه ٔ شاعران می دانست . وفات او در عهد شرف الدولةبن عضدالدوله روی داد. یاقوت حموی بسیاری از اشعار اورا در معجم الادباء آورده است . رجوع به معجم الادباء یاقوت چ قاهره ج 15 ص 229 و چ مارگلیوث ج 5 ص 507 شود.
واژه های همانند
۵,۷۸۱ مورد، زمان جستجو: ۳.۰۳ ثانیه
علی فؤاد. [ ع َ ف ُ آ ] (اِخ ) منوفی . او راست : 1- اخلاق و عادات . 2- ادب النفس ، که در سال 1327 هَ . ق . برای دومین بار در قاهره به چاپ رس...
علی فناری . [ ع َ ی ِ ف َ ] (اِخ ) ابن یوسف بن احمد رومی حنفی فناری . ملقب به علاءالدین . نام او در هدیة العارفین بصورت «علی بن یوسف بن بال...
علی قرافی . [ ع َ ی ِ ق َ ] (اِخ ) ابن احمد قرافی انصاری مصری شافعی . متوفی در حدود سال 940 هَ . ق . او راست : 1- الجواهر المکللة. 2- الصوارم ...
علی قرافی .[ ع َ ی ِ ق َ ] (اِخ ) ابن عبدالقادربن محمد قرافی قاهری نقاش . ملقب به نورالدین . رجوع به علی نقاش شود.
علی قرافی . [ ع َ ی ِ ق َ ](اِخ ) ابن عثمان بن نصر قرافی . مکنی به ابوالحسین . از متصوفه ٔ مشهور قرن چهارم هَ . ق . وی زمان خلافت المقتدر با...
علی قادری .[ ع َ ی ِ دِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ قادری شیخانی . صوفی واز اهل طرق بود و در سال 1092 هَ . ق . درگذشت . او راست : أدل الخیرات فی الاد...
علی قادری . [ ع َ ی ِدِ ] (اِخ ) ابن محمدبن یحیی بن احمدبن عمادالدین قادری حموی . ملقب به علاءالدین . رجوع به علی حموی شود.
علی قادری . [ ع َ ی ِ دِ ] (اِخ ) ابن یحیی بن احمدبن علی بن احمدبن قاسم گیلانی قادری حموی . رجوع به علی گیلانی شود.
علی قادری . [ ع َ ی ِ دِ ] (اِخ ) باقانی دمشقی . ملقب به نورالدین . وی فقیه بود و نزد بهنسی تحصیل علم کرد و برای ادای فریضه به حجاز رفت ....
علی کاشفی . [ ع َ ی ِ ش ِ ] (اِخ ) ابن حسین بن علی کاشفی . از فضلای زمان دولت صفوی . وی در سال 910 هَ .ق . در قید حیات بود. او راست : 1- انیس...