علی
نویسه گردانی:
ʽLY
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن یوسف ، مشهور به ابن بقّال و مکنّی به ابوالحسن . وی از اهالی بغداد و مدتها با مهلبی همراه بود. شاعری قوی بشمار می رفت و در علم کلام نیز دستی توانا داشت و با اینکه دارای ثروت فراوانی بود، بخل و امساک داشت . گویند مردی متکبر بود و با هیچ یک از شعرا آمدوشد نداشت و خود را برتراز همه ٔ شاعران می دانست . وفات او در عهد شرف الدولةبن عضدالدوله روی داد. یاقوت حموی بسیاری از اشعار اورا در معجم الادباء آورده است . رجوع به معجم الادباء یاقوت چ قاهره ج 15 ص 229 و چ مارگلیوث ج 5 ص 507 شود.
واژه های همانند
۵,۷۸۱ مورد، زمان جستجو: ۲.۷۵ ثانیه
علی ناصری . [ ع َ ی ِ ص ِ ] (اِخ ) ابن آیبک بن عبداﷲ تقصادی ناصری دمشقی . ملقب به علاءالدین . رجوع به علی دمشقی شود.
علی ناصری . [ ع َ ی ِ ص ِ ] (اِخ ) ابن نیار اسدی ناصری . ملقب به شیخ الشیوخ صدرالدین . رجوع به علی اسدی (ابن نیار...) شود.
علی ناسخی . [ ع َ ی ِ س ِ ] (اِخ ) مکنی به ابوالحسن . او راست : سراج العارفین . لقب او را «الناسخ » نیز گفته اند. (از کشف الظنون حاجی خلیفه ص ...
علی ناشری . [ ع َ ی ِ ش ِ ] (اِخ ) ابن أبی بکربن علی بن محمدبن أبی بکربن عبداﷲبن عمربن عبدالرحمان بن عبداﷲ یمانی زبیدی شافعی . مشهور به ...
علی ناشری . [ ع َ ی ِ ش ِ ] (اِخ ) ابن محمدبن اسماعیل بن ابی بکربن عبداﷲبن عمربن عبدالرحمان ناشری زبیدی یمانی شافعی . مکنی به ابوالحسن . ...
علی منطلا. [ ع َ ی ِ ؟ ] (اِخ ) دمیاطی . رجوع به علی دمیاطی (منطلا) شود.
علی میکال . [ ع َ ی ِ می ] (اِخ ) (خواجه ...) ملقب به علاءالدین .وی به حسن خط مشهور بود و به وزارت سلطان حسین میرزای تیموری رسید. رجوع به...
علی مهلبی . [ ع َ ی ِ م ُ هََ ل ْ ل َ ] (اِخ ) ابن أبان مهلبی . از بنی مهلب بن أبی صفرة. وی شخصی شجاع و انقلابی بود و از بزرگترین یاران عل...
علی مهلبی . [ ع َ ی ِ م ُ هََ ل ْ ل َ ] (اِخ ) ابن احمد مهلبی لغوی ، مکنی به ابوالحسن . وی در نحو و لغت و روایت اخبار و تفسیر اشعار از پیشوایان...
علی مهلبی . [ ع َ ی ِ م ُ هََ ل ْ ل َ ] (اِخ ) (علی بلال ...) ابن معاویةبن احمد ازدی مهبلی بصری شیعی . مکنی به ابوالحسن . متوفی در حدود سال ...