علی اشبیلی
نویسه گردانی:
ʽLY ʼŠBYLY
علی اشبیلی . [ ع َ ی ِ اِ ] (اِخ ) ابن قاسم بن یونش اشبیلی ،مشهور به ابن زفاق و مکنّی به ابوالحسن . نحوی و لغوی و ساکن دمشق بود. و در حدود سال 605 هَ . ق . برای حج به مکه رفت و در بازگشت از این سفر در راه درگذشت . او راست : 1 - شرح الجمل زجاجی ، در چهار مجلد. 2 - مفردات القرآن . (از معجم المؤلفین بنقل از الوافی صفدی ج 12 ص 137. انباءالرواة قفطی ج 2 ص 304. بغیةالوعاةسیوطی ص 346. کشف الظنون حاجی خلیفه ج 3 ص 604. ایضاح المکنون بغدادی ج 2 ص 529. روضات الجنات خوانساری ص 486).
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۱ ثانیه
علی اشبیلی . [ ع َ ی ِ اِ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمان بن مهدی بن عمران اشبیلی ، مکنّی به ابوالحسن و مشهور به ابن اخضر. وی لغوی بود و در سال 5...
علی اشبیلی . [ ع َ ی ِ اِ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی بن محمد حضرمی رندی اشبیلی اندلسی ، مشهور به ابن خروف و مکنّی به ابوالحسن . ادیب و نحوی ...
علی اشبیلی . [ ع َ ی ِ اِ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی بن یوسف اشبیلی ، مشهور به ابن ضائع و مکنّی به ابوالحسن . نحوی بود و در بیست وپنجم ربیعالا...
علی اشبیلی . [ ع َ ی ِ اِ ] (اِخ ) ابن محمد لخمی اشبیلی مغربی اندلسی مالکی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی لخمی شود.
علی اشبیلی . [ ع َ ی ِ اِ ] (اِخ ) ابن مؤمن بن محمدبن علی حضرمی اشبیلی ، مشهور به ابن عصفور و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به ابن عصفور و عل...