علی رضا
نویسه گردانی:
ʽLY RḌA
علی رضا. [ ع َ ی ِ رِ ] (اِخ ) ابن موسی الکاظم بن جعفرالصادق علیهم السلام ، مکنّی به ابوالحسن . هشتمین امام نزد شیعه ٔ امامیه . او راست : 1 - الرسالةالذهبیة فی حفظ صحةالمزاج و تدبیره بالاغذیة و الاشربة و الادویة، که آن را برای مأمون عباسی تألیف کرده است . 2 - مسند فی فضل اهل البیت . رجوع به ابوالحسن (علی الرضا...) و مآخذ ذیل شود: معجم المؤلفین ج 7 ص 250. فهرس المؤلفین بالظاهریة. الاعلام زرکلی ج 7 ص 178. کشف الظنون حاجی خلیفه ص 876. هدیةالعارفین بغدادی ج 1 ص 668.
واژه های همانند
۲۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
علیرضا. [ ع َ رِ ] (اِخ ) دهی است از بخش شیب آب شهرستان زابل . واقع در 19 هزارگزی شمال باختری سکوهه و 14 هزارگزی باختر راه شوسه ٔ زاهدان ب...
علیرضا. [ ع َ رِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم مغنیساوی رومی حنفی ، مشهور به اولیازاده . فقیه و عالم فرایض بود و به سال 1301 هَ . ق . درگذشت . او راس...
علیرضا. [ ع َ رِ ] (اِخ ) ابن حسین بن سلیمان اسپارته ای رومی حنفی ، مشهور به وصفی . وی ادیب و از کتّاب شورای دولتی بود و در سال 1314 هَ . ...
علیرضا. [ ع َ رِ ] (اِخ ) ابن حسین اردکانی شیرازی ، مشهور به تجلی . عالم و ادیب و شاعر و منطقی بود و بسال 1085 هَ . ق . درگذشت . او راست : 1 -...
علیرضا. [ ع َ رِ ] (اِخ ) ابن رئیس حسین رویدشتی اصفهانی . رجوع به علیرضا اصفهانی شود.
علیرضا. [ ع َ رِ ] (اِخ ) ابن عبدالواحد ذوقی ، متخلص به آگاه . رجوع به علیرضا آگاه شود.
علیرضا. [ ع َ رِ ] (اِخ ) ابن طالب هندی پیشاوری . حکیم بود و در نظم سخن نیز دست داشت . و در حدود سال 1290 هَ . ق . در قید حیات بود. او راست :...
علیرضا.[ ع َ رِ ] (اِخ ) ابن محمود عمری . ادیب و از اهالی موصل بود. در سال 1248 هَ . ق . متولد شد و در سال 1308 هَ . ق . در بغداد درگذشت . او را...
علیرضا. [ ع َ رِ ] (اِخ ) ابن یعقوب طرابزونی .منطقی بود. او راست : مغنی الطلاب علی ایساغوجی ، که درسال 1299 هَ . ق . از تألیف آن فراغت یافت...