اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عم

نویسه گردانی: ʽM
عم . [ ع َم م ] (ع مص ) ۞ فراگرفتن و شامل شدن : عم القوم بالعطیة؛ بخشش و عطیه ٔ او همه ٔ آن قوم را فراگرفت و شامل شد. (ازاقرب الموارد) (از المنجد). و رجوع به عُموم شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۳۷ مورد، زمان جستجو: ۱.۳۵ ثانیه
ام هجل . [ اُم ْ م ِ هََ ] (اِخ ) کوهی از آن بنی وبر در جدیله . (از المرصع).
ام نفل . [ اُم ْ م ِ ن ُ ف َ ] (ع اِ مرکب ) کفتار. (از المرصع). در اقرب الموارد و کتب لغت دیگر نَوفَل به معنی کفتار نر است .
ام ورد. [ اُم ْ م ِ ؟ ] (ع اِ مرکب ) کفتار. (از المرصع).
ام وضخ . [ اُم ْ م ِ وَ ض َ ] (ع اِ مرکب ) میش . گوسفند ماده . (از المرصع). وَضَخ به معنی شیر است . (از اقرب الموارد).
ام ولد. [ اُم ْ م ِ وَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) یعنی مادر فرزند، و آن کنیزی است که از مولای خود آبستن شود. || (اصطلاح فقه ) کنیزی که به...
ام وهب . [ اُم ْ م ِوَ هََ ] (ع اِ مرکب ) ماده خر. اتان . (از المرصع).
نامی ست که برای فعل عام (کمکی) در پارسی بکار می رود. افعال عام در پارسی پنج شکل دارند: بودن ، شدن ، گشتن ، گردیدن و هستن. از این افعال برای ایجاد ا...
همتای پارسی این دو و اژه ی عربی، اینهاست: ژتاری žatāri (پهلوی: žatārih). کوم کوژیان kumkužyan (کردی). *** فانکو آدینات 09163657861
این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: نامپراک nâmprâk (نام + پراک: عام از سنسکریت: prâkreta) **** فانکو آدینات 09163657861
نام رده - (دستور زبان) ( برای نمونه نام "سنگ" که نه برای یک سنگ ویژه، بلکه برای رده ی سنگها یا همه ی سنگها بکار میرود)
« قبلی ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ صفحه ۷ از ۷۴ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.