اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عم

نویسه گردانی: ʽM
عم . [ ع ِم م ] (اِخ ) موضع و دهی است در حلب (این غیر از عَم ّ است )، و جعفربن سهل عمی و بشران بن عبدالملک عمی منسوب بدانجا هستند. (از تاج العروس ) (از منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۳۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
ام القری . [ اُم ْ مُل ْ ق ُ را ] (اِخ ) مکه . (اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). مکه را ام القری خوانند زیرا گوینداصل زمین آنجاست . بقیه ٔ زمین ...
ام القصب . [ اُم ْ مُل ْ ق َ ص َ ] (اِخ ) ده کوچکی است ازجزیره ٔ صلبوخ شهرستان آبادان . رجوع به نعیمه شود.
ام ابیها. [ اُم ْ م ُ اَ ] (اِخ ) دختر موسی بن جعفر (ع ) بود. (از ریحانة الادب ج 6 ص 208).
ام ابیها. [ اُم ْ م ُ اَ ] (اِخ ) دختر جعفر یا عبداﷲبن جعفربن ابی طالب . از محدثان بود و از پدر خود روایت حدیث کرده است . رجوع به ریحانة الادب ...
ام احراد. [ اُم ْ م ُ اَ ] (اِخ ) نام چاهی در مکه نزد باب البصریین .(از معجم البلدان ) (المرصع). رجوع به المرصع شود.
ام ادراص . [ اُم ْ م ُ اَ ] (ع اِ مرکب ) سختی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بلا. بلیه . (اقرب الموارد): وقعوافی ام ادراص ؛ در مهلکه افتادند. ...
ام ارؤل . [ اُ م م ِ اَ ؤُ ] (ع اِ مرکب ) شتر مرغ . (از المرصع). و رجوع به ام رئال شود.
ام البشر. [ اُم ْ مُل ْ ب َ ش َ ] (اِخ ) حواء. مادر آدمیان .
ام البیت . [ اُم ْ مُل ْ ب َ ] (ع اِ مرکب ) زن خانه . کدبانو. (از المرصع).
ام البیض .[ اُم ْ مُل ْ ب َ ] (ع اِ مرکب ) شتر مرغ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آتشخوار. نعامة. ظلیم .
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.