عم
نویسه گردانی:
ʽM
عم . [ ع ُم م ] (ع اِ) خرمابن دراز. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد). نخل دراز که درازی و پیچیدن آن کامل شده باشد. (از لسان العرب ) (از تاج العروس ) (از متن اللغة). عَم ّ. و رجوع به عَم ّ شود.
واژه های همانند
۷۳۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۱ ثانیه
ام الحزین . [ اُم ْ مُل ْ ح َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان نهرهاشم بخش مرکزی شهرستان اهواز، واقع در 72 هزارگزی جنوب باختری اهواز و 24 هز...
ام الحساب . [ اُم ْ مُل ْ ح ِ ] (ع اِ مرکب ) در اصطلاح علم استیفاء هر مدی را گویند که در اول ورق حساب کشند و آنرا صدرالحساب نیز خوانند. در ام...
ام الحجار. [ اُم ْ مُل ْ ح ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان باوی بخش مرکزی شهرستان اهواز، واقع در 58 هزارگزی جنوب باختری اهواز در کنار راه اهوا...
ام الجراف .[ اُم ْ مُل ْ ج َرْ را ] (ع اِ مرکب ) ۞ سپر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد، ذیل جرف ) (ناظم الاطباء). || دلو. (منتهی الارب ) (از...
ام التلول .[ اُم ْ مُت ْ ت ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حیزان بخش مرکزی شهرستان آبادان . رجوع به حفار باختری شود.
ام الباطل . [ اُم ْ مُل ْ طِ ] (ع اِ مرکب ) عربان گویند ماانت و ام الباطل ، بجای ما انت و الباطل یعنی ترا با باطل چه کار؟ (ازلسان العرب ) (از...
ام الاسود. [ اُم ْ مُل ْ اَ وَ ] (اِخ ) (اسلمیه ) از محدثان عامه بود. (از ریحانة الادب ج 6 ص 208).
ام الاسود. [ اُم ْ مُل ْ اَ وَ ] (اِخ ) از محدثان و روات شیعه و خواهر زرارةبن اعین شیبانی بود. (از ریحانة الادب ج 6 ص 208).
ام البلاد. [ اُم ْ مُل ْ ب ِ ] (ع اِ مرکب ) مملکتی که مستعمره و مستملکه ای تابع آن باشد ۞ . (دزی ج 1). || مشهورترین شهر هر مملکت و هر اقلی...
ام البلیل . [ اُم ْ مُل ْ ب َ ] (ع اِ مرکب ) مرگ . (المرصع). داهیة. (المرصع). در ذیل اقرب الموارد.از تاج العروس «بلیل » (بی ام ) بمعنی رنج آمده...