عماد
نویسه گردانی:
ʽMAD
عماد. [ ع ِ ] (اِخ ) ابن اکیمة. مکنی به ابوالولید. محدث است . و نیز رجوع به ابوالولید (عمادبن ...) شود.
واژه های همانند
۴۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
عمادطوسی . [ ع ِ دِ ] (اِخ ) محمدبن علی بن حمزه ٔ طوسی مشهدی ، مکنی به ابوجعفر و ملقب به عمادالدین و مشهور به عماد طوسی و ابن حمزه . وی از...
عماد یزدی . [ ع ِ دِ ی َ ] (اِخ ) (سید...) از شعرای دربار سلطان حسین بایقرا و معاصر میر علیشیر نوائی است . رجوع به عمادالدین یزدی شود.
عماد نخستین موشک بالستیک میان برد ایران است که قابلیت هدایت و کنترل تا لحظه اصابت به هدف را دارد.[۳] خبر ساخت و آزمایش این موشک نخستین بار توسط حسین د...
عماد دین ا. [ ع ِ دُ نِل ْ لاه ] (اِخ ) مرزبان بن سلطان الدولة ابی شجاع بن بهاءالدوله ٔ دیلمی ، مکنی به ابوکالنجار (یا ابوکالیجار) و ملقب به عز...
عماد حزامی . [ ع ِ دِ ح َزْ زا ] (اِخ ) (علامه ...). از متأخرین محدثان است . (منتهی الارب ).
عماد بخاری . [ع ِ دِ ب ُ ] (اِخ ) نام او اسماعیل بخاری و ملقب به عمادالدین بود. وی شعر می گفت و صاحب تاریخ گزیده شعر او را بر اشعار یکی از...
عماد غزنوی . [ ع ِ دِ غ َ ن َ ] (اِخ ) رجوع به عمادالدین غزنوی شود.
عماد طارمی . [ ع ِ دِ رَ ] (اِخ ) (ملا...) ابن محمود طارمی . وی در قریه ٔ طارم از قرای خراسان متولد شد و در آنجا به تحصیل علوم مختلف پرداخت ...
عماد طبرسی . [ ع ِ دِ طَ رَ ] (اِخ ) حسن بن علی بن محمدبن علی بن محمدبن حسن طبری (یا طبرسی ) مازندرانی ، ملقب به عمادالدین و مشهور به عماد ...
عماد زوزنی . [ ع ِ دِ زو زَ ] (اِخ ) از شعرای قرن هشتم هَ . ق . رجوع به عمادالدین زوزنی شود.