اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عمام

نویسه گردانی: ʽMAM
عمام . [ ع ِ ] (ع اِ) ج ِ عِمامة. رجوع به عمامة شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۸۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
امام شهاب . [ اِ ش ِ ] (اِخ ) از معاصران خاقانی شروانی است و خاقانی را در مرثیه ٔ او قصیده ای است بمطلع:سر چه سنجد که هوش می بشودتن چه ارز...
امام اسعد. [ اِ م ِاَ ع َ ] (اِخ ) اسعدبن ابی نصر مکنی به ابی الفتح مدرس نظامیه ٔ بغداد بوده است . رجوع به اسعد میهنی شود.
امام اعظم . [ اِ م ِ اَ ظَ ] (اِخ ) لقب ابوحنیفه نعمان بن ثابت کوفی است . رجوع به ابوحنیفه نعمان ... شود.
امام حسین . [ اِ ح ُ س َ ] (اِخ ) حسین بن علی بن ابی طالب علیهم السلام . رجوع به حسین ... شود.- امثال :امام حسینی نیست و گرنه شمر بسیار اس...
امام الدین . [ اِ مُدْ دی ] (اِخ ) منشی اصفهانی . از بزرگان روزگار امیر مبارزالدین فرمانروای فارس بوده است . (از تاریخ گزیده چ لندن ص 636).
امام الدین . [ اِ مُدْ دی ] (اِخ ) منشی توران شاه بن طغرل (476-489 هَ . ق .). دوازدهمین پادشاه قاوردیان در آغاز پادشاهی بوده است . (تاریخ اف...
امام الدین . [ اِ مُدْ دی ] (اِخ ) امیر کاتب بن امیر عمر، از دانشمندان معروف قرن هشتم هجری بود، شرحی بنام «کفایه » بر کتابی موسوم به «هدای...
امام الدین . [ اِ مُدْ دی ] (اِخ ) عبدالکریم بن ابی سعد محمدبن عبدالکریم بن فضل بن حسن فقیه شافعی مکنی به ابوالقاسم و معروف به رافعی قزو...
امام خوانی . [ اِ خوا / خا ] (حامص مرکب ) در تعزیه و شبیه خوانی در نقش امام بازی کردن . شغل امام خوان .
امام جمعه . [ اِ م ِ ج ُ ع َ / ع ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ملای بزرگی که دولت او را برای امامت نمازجمعه و امور دیگر شرعی معین میکرد. (از...
« قبلی ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ صفحه ۸ از ۱۹ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.