عمر
نویسه گردانی:
ʽMR
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن علاء. وی از موالی و عامل مهدی عباسی بر طبرستان بود. او را از فرماندهان بزرگ و شخصی سخی و دوراندیش دانسته اند و گویند که وی ابتدا در ری به قصابی اشتغال داشت ، سپس با جمعی به جنگ ستباد (ستفاذ) که در ایام منصور خلیفه ٔ عباسی در طبرستان خروج کرده بود، رفت و از خود فداکاریهای بسیار نشان داد و این امر باعث تقرب وی به دستگاه خلافت گشت . و سرانجام در حدود سال 165 هَ .ق . در زمان خلافت المهدی عباسی در طبرستان کشته شد. (از الاعلام زرکلی از سمط اللاَّلی ص 551 و فتوح البلدان ص 346).
واژه های همانند
۵۳۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن حمدبن خلیل سکونی . رجوع به عمر سکونی شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن خالدبن عبدالملک مرورودی . رجوع به عمر مرورودی شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبداﷲبن عمویة. رجوع به عمر سهروردی شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبداﷲبن محمدبن مسلمه ٔ تجیبی . رجوع به عمر تجیبی شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبداﷲ ازدی شلوبینی یا شلوبین . رجوع به عمر شلوبینی شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عمر خبازی خجندی . رجوع به عمر خبازی شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن محمدبن ابی الخیر. رجوع به عمر هاشمی شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن منصور. رجوع به عمر امینی شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن یوسف ازدی . رجوع به عمر ازدی شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن محمد مالکی . رجوع به ابوالفرج (مالکی ...) شود.