عمر
نویسه گردانی:
ʽMR
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن علاء. وی از موالی و عامل مهدی عباسی بر طبرستان بود. او را از فرماندهان بزرگ و شخصی سخی و دوراندیش دانسته اند و گویند که وی ابتدا در ری به قصابی اشتغال داشت ، سپس با جمعی به جنگ ستباد (ستفاذ) که در ایام منصور خلیفه ٔ عباسی در طبرستان خروج کرده بود، رفت و از خود فداکاریهای بسیار نشان داد و این امر باعث تقرب وی به دستگاه خلافت گشت . و سرانجام در حدود سال 165 هَ .ق . در زمان خلافت المهدی عباسی در طبرستان کشته شد. (از الاعلام زرکلی از سمط اللاَّلی ص 551 و فتوح البلدان ص 346).
واژه های همانند
۵۳۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه
عمر ورانی . [ ع ُ م َ رِ ؟ ] (اِخ ) ابن بدربن سعید. رجوع به عمر موصلی (ابن بدربن ...) شود.
عمر هاشمی . [ ع ُ م َ رِ ش ِ ] (اِخ ) ابن محمدبن محمدبن ابی الخیر محمدبن محمدبن عبداﷲبن فهد قرشی هاشمی مکی . ملقب به نجم الدین ومشهور به ا...
عمر هباری . [ ع ُ م َ رِ هََ ب ْ با ] (اِخ ) ابن عبدالعزیزبن منذر. رجوع به هباری (عمربن عبدالعزیزبن ...) شود.
عمر هباری . [ ع ُ م َ رِ هََ ب ْ با ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن عمر. رجوع به هباری (عمربن عبداﷲبن ...) شود.
عمر هوزنی . [ ع ُ م َ رِ هََزَ ] (اِخ ) ابن حسن هوزنی اشبیلی ، مکنی به ابوحفص . شاعر، عالم حدیث و سیاستمدار قرن پنجم هجری در اندلس بود. وی ...
عمر قضاعی . [ ع ُ م َ رِ ق ُ ] (اِخ ) ابن محمدبن احمدبن علی بن عدیس قضاعی بلنسی ، مکنی به ابوحفص . وی لغوی و از اهالی بلنسیة بود و در حدود ...
عمر مهلبی . [ ع ُ م َ رِ م ُ هََ ل ْ ل َ ] (اِخ ) ابن حفص بن عثمان بن قبیصةبن ابی صفره ٔ مهلبی . مشهور به ابن حفص . وی از امیران و پهلوانان ب...
عمر هلالی . [ ع ُ م َ رِ هَِ ] (اِخ ) ابن احمدبن علی بن محمودبن نجیم بن هلال هلالی حموی عنبری شافعی . مشهور به ابن خدر. ادیب ، نظم سرا و توق...
عمر موحدی . [ ع ُ م َ رِ م ُ وَح ْ ح ِ ] (اِخ ) ابن ابی بکر. رجوع به ابوحفص (عمربن ابی بکر) و عمر (ابن ابی بکربن یحیی بن ...) شود.
عمر موحدی . [ ع ُ م َ رِ م ُ وَح ْ ح ِ ] (اِخ ) ابن اسحاق بن عبدالمؤمن مؤمنی ، مکنی به ابوحفص و ملقب به مرتضی . دوازدهمین سلطان موحدی در ...