عمر
نویسه گردانی:
ʽMR
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب (ع ). از فرزندان امام زین العابدین (ع ). وی از جمله اولاد امیرالمؤمنین (ع ) است که ابوسلمه ٔ خلال پیش از تشکیل دولت عباسیان ، بدانها مکتوب نوشت تا قبول خلافت کنند. دو دیگر یکی امام جعفر الصادق (ع ) و دیگری عبداﷲبن حسن بن حسن بن علی المرتضی بوده اند. ولی هر سه تن این پیشنهاد رارد کردند. (از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 68 و 200).
واژه های همانند
۵۳۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۹ ثانیه
عمر ادلبی . [ ع ُ م َ رِ اِ ؟ ] (اِخ ) ابن احمد. رجوع به عمر عنز شود.
عمر اسیدی . [ ع ُ م َ رِ اُ س َی ْ ی ِ ] (اِخ ) ابن یزیدبن عمیر. از بنی اسید، از بنی تمیم . وی از مردم شجاع روزگار بنی مروان بود که بسال 109 ه...
عمر ایوبی . [ ع ُ م َ رِ اَی ْ یو ] (اِخ ) ابن شاهنشاه بن ایوب ایوبی . ملقب به تقی الدین و مظفر. وی برادرزاده ٔ سلطان صلاح الدین ، و شخصی شجا...
عمر امینی . [ ع ُ م َ رِ اَ ] (اِخ ) ابن محمدبن منصور امینی ، مکنی به ابوحفص و ملقب به عزالدین و مشهور به ابن حاجب . محدث و جغرافیدان قرن ...
چراغ عمر. [ چ َ / چ ِ غ ِ ع ُ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از حیات و زندگی .- چراغ عمر کسی خاموش شدن ؛ کنایه است از دم درکشیدن و مردن ....
عمر بلنسی . [ ع ُ م َ رِ ب َ ل َ ] (اِخ ) ابن محمد. رجوع به عمر قضاعی (ابن محمد...) شود.
عمر بلوطی . [ ع ُ م َ رِ ب َل ْ لو ] (اِخ ) بطروجی اقریطشی . رجوع به ابوحفص (عمر بلوطی ...) شود.
عمر تجیبی . [ ع ُ م َ رِ ت ُ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبداﷲبن محمدبن مسلمه ٔ تجیبی ، مکنی به ابوحفص و ملقب به المتوکل . آخرین تن از ملوک بنی اف...
عمر بخاری . [ ع ُ م َ رِ ب ُ ] (اِخ ) ابن احمد. ملقب به تاج الشریعة. رجوع به عمر مجوبی شود.
عمر بخاری . [ ع ُم َ رِ ب ُ ] (اِخ ) ابن علی . رجوع به عمر لیثی شود.