عملة
نویسه گردانی:
ʽML
عملة. [ ع َ م ِ ل َ ] (ع اِ) کار. || کرده شده ، هرچه باشد. (منتهی الارب ). آنچه کرده شده . (از اقرب الموارد). || (ص ) ناقة عملة؛شتر ماده ٔ بین العماله ٔ هوشیار. (منتهی الارب ). ماده شتر که نجابتش آشکار و زیرک باشد. (از اقرب الموارد).شتر زیرک که آشکار است زیرکی او. (از شرح قاموس ).
واژه های همانند
۲۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
عملة. [ ع َ ل َ ] (ع اِمص ) دغلی . ناراستی یا دزدی .(منتهی الارب ). سرقت یا خیانت . (از اقرب الموارد).
عملة. [ ع َ م َ ل َ ] (ع ص ، اِ) عمله . ج ِ عامل . کارگران . رجوع به عامل شود : و او را [ دیه قردین ] قردین از برای او نام نهادند که ملک کی...
عملة. [ ع ِ ل َ ] (ع اِ) کرده شده ، هرچه باشد. (منتهی الارب ). آنچه کرده شده است . (از اقرب الموارد). || هیئت کار کردن . (منتهی الارب ). هی...
عملة. [ ع ُ ل َ ] (ع اِ) مزد کارکن . (منتهی الارب ). مزد کار و عمل . (از اقرب الموارد). عِملة. رجوع به عِملة شود.
عملة. [ ع َم ْ م َ ل َ ] (اِخ ) نام جایگاهی است که در شعر نابغه ٔ ذبیانی آمده ، و زمخشری آن را بضم اول ضبط کرده است . (ازمعجم البلدان ). شه...
عمله . [ ع َ م َ ل َ ] (اِخ )نام تیره ای است از بهمنی از شعبه ٔ لیراوی ، از ایلات کوه گیلویه ٔ فارس . (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 89).
عمله . [ ع َ م َ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میان دربند بخش مرکزی شهرستان کرمانشاه . 360 تن سکنه دارد. آب آن از چم لوخ و محصول آن غلا...
املة. [ اِ ل َ ] (ع اِ) ۞ امید. (ناظم الاطباء) (آنندراج ). امل . تأمیل . (از اقرب الموارد). گویند ما اطول املته ؛ یعنی چه دراز است امید آن ....
املة. [ اَ م َ ل َ ] (ع اِ) ج ِ آمِل . (از اقرب الموارد). مددکاران مرد. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
عاملة. [ م ِ ل َ ](ع ص ، اِ) مؤنث عامل . رجوع به عامل شود. عاملة الرمح ؛ سینه ٔ نیزه که نزدیک سنان باشد. ج ، عاملات و عوامل . (منتهی الارب...