اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عمله

نویسه گردانی: ʽMLH
عمله . [ ع َ م َ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میان دربند بخش مرکزی شهرستان کرمانشاه . 360 تن سکنه دارد. آب آن از چم لوخ و محصول آن غلات ، حبوب ، چغندر قند، توتون و لبنیات است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
عملة. [ ع َ م َ ل َ ] (ع ص ، اِ) عمله . ج ِ عامل . کارگران . رجوع به عامل شود : و او را [ دیه قردین ] قردین از برای او نام نهادند که ملک کی...
عملة. [ ع ِ ل َ ] (ع اِ) کرده شده ، هرچه باشد. (منتهی الارب ). آنچه کرده شده است . (از اقرب الموارد). || هیئت کار کردن . (منتهی الارب ). هی...
عملة. [ ع ُ ل َ ] (ع اِ) مزد کارکن . (منتهی الارب ). مزد کار و عمل . (از اقرب الموارد). عِملة. رجوع به عِملة شود.
عملة. [ ع َم ْ م َ ل َ ] (اِخ ) نام جایگاهی است که در شعر نابغه ٔ ذبیانی آمده ، و زمخشری آن را بضم اول ضبط کرده است . (ازمعجم البلدان ). شه...
املة. [ اِ ل َ ] (ع اِ) ۞ امید. (ناظم الاطباء) (آنندراج ). امل . تأمیل . (از اقرب الموارد). گویند ما اطول املته ؛ یعنی چه دراز است امید آن ....
املة. [ اَ م َ ل َ ] (ع اِ) ج ِ آمِل . (از اقرب الموارد). مددکاران مرد. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
عاملة. [ م ِ ل َ ](ع ص ، اِ) مؤنث عامل . رجوع به عامل شود. عاملة الرمح ؛ سینه ٔ نیزه که نزدیک سنان باشد. ج ، عاملات و عوامل . (منتهی الارب...
عاملة. [ م ِ ل َ ] (اِخ ) بنت مالک بن ودیعةبن عفیربن عدی از کهلان از قحطانیه . ام جاهلی است که خاندان او از پسران او حارث بن مالک بن ودیع...
عاملة. [ م ِ ل َ ] (اِخ ) ابن سبأبن یشجب بن یعرب بن قحطان ، جد جاهلی است که برادر حمیر و کهلان است . (از الاعلام زرکلی ).
املح . [ اَ ل َ ] (ع ص ) سپید سیاهی آمیخته . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). سپیدی اندک که بااو سیاهی آمیخته باشد. (از مؤید ...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.