عاملة
نویسه گردانی:
ʽAML
عاملة. [ م ِ ل َ ] (اِخ ) بنت مالک بن ودیعةبن عفیربن عدی از کهلان از قحطانیه . ام جاهلی است که خاندان او از پسران او حارث بن مالک بن ودیعةبن عفیرند و از آنهاست : عدی الرقاع العاملی شاعر. (از الاعلام زرکلی ). و رجوع به عقدالفرید ج 3 ص 252 شود.
واژه های همانند
۲۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
عاملة. [ م ِ ل َ ](ع ص ، اِ) مؤنث عامل . رجوع به عامل شود. عاملة الرمح ؛ سینه ٔ نیزه که نزدیک سنان باشد. ج ، عاملات و عوامل . (منتهی الارب...
عاملة. [ م ِ ل َ ] (اِخ ) ابن سبأبن یشجب بن یعرب بن قحطان ، جد جاهلی است که برادر حمیر و کهلان است . (از الاعلام زرکلی ).
جبل عاملة. [ ج َ ب َ ل ِ م ِ ل َ ] (اِخ ) نام کوهی است از توابع دمشق . رجوع به نخبةالدهر دمشقی ص 200 شود.
عامله . [ م ِ ل َ ](اِخ ) دهی است از دهستان چمچال بخش صحنه ٔ شهرستان کرمانشاهان . واقع در 12هزارگزی جنوب صحنه و 12هزارگزی جنوب راه شوسه ٔ ک...
عملة. [ ع َ ل َ ] (ع اِمص ) دغلی . ناراستی یا دزدی .(منتهی الارب ). سرقت یا خیانت . (از اقرب الموارد).
عملة. [ ع َ م ِ ل َ ] (ع اِ) کار. || کرده شده ، هرچه باشد. (منتهی الارب ). آنچه کرده شده . (از اقرب الموارد). || (ص ) ناقة عملة؛شتر ماده ٔ بی...
عملة. [ ع َ م َ ل َ ] (ع ص ، اِ) عمله . ج ِ عامل . کارگران . رجوع به عامل شود : و او را [ دیه قردین ] قردین از برای او نام نهادند که ملک کی...
عملة. [ ع ِ ل َ ] (ع اِ) کرده شده ، هرچه باشد. (منتهی الارب ). آنچه کرده شده است . (از اقرب الموارد). || هیئت کار کردن . (منتهی الارب ). هی...
عملة. [ ع ُ ل َ ] (ع اِ) مزد کارکن . (منتهی الارب ). مزد کار و عمل . (از اقرب الموارد). عِملة. رجوع به عِملة شود.
عملة. [ ع َم ْ م َ ل َ ] (اِخ ) نام جایگاهی است که در شعر نابغه ٔ ذبیانی آمده ، و زمخشری آن را بضم اول ضبط کرده است . (ازمعجم البلدان ). شه...