عنس
نویسه گردانی:
ʽNS
عنس . [ ع َ ] (اِخ ) قبیله ای است از یمن که اسود عنسی کذاب ، از آنان باشد. (از اقرب الموارد). لقب زیدبن مالک بن اُدَد که پدر قبیله ای است از یمن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
- مخلاف عنس ؛ روستایی است به یمن ، منسوب به عنس . (از منتهی الارب ). مخلافی است در یمن ، منسوب به عنس بن مالک بن اُدَدبن زیدبن یشجب بن یعرب بن قحطان رهط اسود عنسی که در زمان پیامبر (ص ) ادعای پیغمبری کرد.(از معجم البلدان ).
واژه های همانند
۳۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
انس آباد. [ اَ ن َ ] (اِخ ) قریه ای است در رستاق اعلم در خاک همدان در حوالی درگزین . (از مرآت البلدان ص 97). قریه ای است از اعمال درگزین ...
جن و انس . [ ج ِن ْ ن ُ اِ ] (ترکیب عطفی ) پری و آدمی : غنی ملکش از طاعت جن و انس .سعدی .
انس کریت . [ اُ ن ِ ک ِ ] (اِخ ) ۞ فیلسوف یونانی و از معاصران و ملازمان و سرداران اسکندر مقدونی بود. رجوع به فهرست اعلام ایران باستان پ...
انس دادن . [ اُ دَ ] (مص مرکب ) ایجاد انس و الفت کردن میان دو یا چند تن . (فرهنگ فارسی معین ). تأنیس . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار).
انس پرورد. [ اُ پ َرْ وَ ] (ن مف مرکب ) آنکه پرورده و پرورش یافته در انس و الفت است : پرورده ٔ وحشتم ز بی جنسی کو هم نفسی که انس پرورد است ....
انس داشتن . [ اُ ت َ ] (مص مرکب ) الفت داشتن : آن نه تنهاست که با یاد تو دارد انسی تا نگویی که مرا طاقت تنهایی هست .سعدی .
انس گرفتن . [ اُ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) خو گرفتن . خوگر شدن . (یادداشت مؤلف ). تأنس . (تاج المصادر بیهقی ) (مجمل اللغة). الفت گرفتن . انس یاف...
انسالتائبین و صراط الله المبین: کتابی است صوفیانه با نثری ساده و روان در ۴۵ باب به صورت پاسخ به سؤالهایی که مریدان مطرح میکردهاند. تاریخ تألیف این ...