عود هندی . [ دِ هَِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) درختی است از تیره ٔ فرفیونیان که دارای شیره ٔ تلخ و سمی میباشد، و چون این شیره در مجاورت با انساج چشم تولید کوری میکند لذا درخت مزبور را کورکننده نیز گویند. اصل این درخت از نواحی شرقی هندوستان و مالزی وسراندیب و مالاکا و جزایر ملوک میباشد. چوب آن نیز مانند چوب عود در موقع سوختن بوی مطبوعی پراکنده میکند و بعلاوه دارای صمغ خوشبویی است که در عطرسازی مورداستعمال دارد. چوب این گیاه در منبت کاری هم به کار میرود. عودالند. اغالوجی . اغالوشی . عود قَماری . اهالوت . اهالیم . عودالرطب . نسر آغاجی . النجوج . انجوج . عودالطیب . عودالنجور. (فرهنگ فارسی معین )
: بفرمود [ گشتاسب ] تا آذر افروختند
بر او عود هندی همی سوختند.
دقیقی .
یکی دیگر از عود هندی به زر
بر او بافته چند گونه گهر.
فردوسی .
گهی صورتی گردد از عود هندی
گهی پیکری گردد از مشک اذفر.
فرخی .