عی
نویسه گردانی:
ʽY
عی . [ ع َی ی ] (ع مص ) بمعنی عُواء است در همه ٔ معانی . رجوع به عُواء و اقرب المواردو منتهی الارب شود. عَوّة. عَویة. || درماندن در کار، یا به مراد خود راه نیافتن و استواریش را نتوانستن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). درماندگی در کاری . (غیاث اللغات ). نیافتن راه مطلوب خود و یا عاجز گشتن از آن و محکم کردن آن نتوانستن . (از اقرب الموارد). || ندانستن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). ندانستن و جاهل بودن نسبت به کاری . (از اقرب الموارد). عَیاء. رجوع به عیاء شود.
واژه های همانند
۲۰۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
آی تیمور. [ ت َ ] (اِخ ) از سربداران ، نامش محمد، و او پس از وجیه الدین مسعود امارت یافت (744-746 هَ .ق .).
آی درویش . [ دَرْ ] (اِخ ) نام تیره ای از ترکمانان ایران ، ساکن شمال غربی سنگر.
ای شگفت . [ اَ / اِ ش ِ گ ِ ] (صوت مرکب ) ای شگفتا. برای اظهار تعجب بکار رود : آب گلفهشنگ گشته ست از فسردن ای شگفت همچنان چون شوشه ٔسیمین ...
چاتمه ای . [ م َ / م ِ ] (ص نسبی ) چاتمه وار. وضعی از اوضاع که سر دو چیز را به یک دیگر تکیه دهند که هر یک پایه و قیم دیگری شود و هر دو بر پ...
باسمه ای . [ م َ / م ِ ] (ص نسبی ) چاپی . مطبوع . مقابل قلمی . و رجوع به باسمه شود. || به مجاز، کاذب . بدروغ . بدل . مجعول . (یادداشت مؤلف ).
شفروه ای . [ ش َ ف َرْ وَ ] (اِخ ) شرف الدین شفروه یا شفروه ای . از شاعران اواخر قرن ششم هجری و از ستایشگران سلجوقیان بود. دیوان او حاوی 800...
دولپه ای . [ دُ ل َپ ْ پ َ ] (ص نسبی ) ۞ گیاه ذوفلقتین ، مانند لوبیا. (لغات فرهنگستان ). یکی از انواع گیاههای نهاندانگان که در داخل تخمکهای...
رفت و آی . [ رَ ت ُ ] (اِ مرکب ) اختلاف . (یادداشت مؤلف ). رفت و آمد. (تحفه ٔ اهل بخارا). رجوع به رفت و آمد شود.
دده که ای . [ دَ دَ ک ِ ] (اِخ ) نام ِ طایفه ای از طوایف قشقائی بفارس . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 84).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.