گفتگو درباره واژه گزارش تخلف عی نویسه گردانی: ʽY عی . [ عی ی ] ۞ (ع مص ) بسته شدن بر کسی سخن و بیان کردن نتوانستن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). درمانده شدن در سخن . (غیاث اللغات ). تنگ آمدن در سخن . (از اقرب الموارد). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲۰۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه واژه معنی عی عی . [ ع َی ی ] (ع مص ) بمعنی عُواء است در همه ٔ معانی . رجوع به عُواء و اقرب المواردو منتهی الارب شود. عَوّة. عَویة. || درماندن در کار، ی... عی عی . [ ع َی ی ] (ع ص ) درمانده در کار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). شخصی که درکار خود مانده باشد یا به مراد خود راه نیافته ... عی عی . [ عی ی ] (ع اِمص ) درماندگی در سخن . ضد بیان . || درماندگی در کار. || راه نیافتن به مراد و عجز از اجرای مراد. || عدم توانایی بر اس... عی عی . [ ع َی ی ] (اِخ ) ابن عدنان . نام برادر معد است . (از منتهی الارب ). عی عی عی عی . [ ع َ ع َ ] ( صوت ) کلمه ای است که بدان گوسپند را زجر کنند، و آن در خراسان مصطلح است . عای عای . (اِخ ) (در عبری بمعنی کومه ٔ خرابی ) یکی از شهرهای کنعانیان که یوشعآن را مفتوح گردانید ابراهیم نیز چادر خود را در میانه ٔ عای و بیت ای... عای عای . (اِخ ) یکی از شهرهای عمونیان که در نزدیکی حشبان واقع بود. کتاب ارمیا 49:3. (قاموس کتاب مقدس ). آی آی . (صوت ) صوتی است نشانه ٔ ضجرت از درد: آی دلم . آی سرم . || نشانه ٔ حسرت و دریغ : آی دریغا که خردمند راباشد فرزند و خردمند نی . رودکی .|| ... آی آی . (ع اِ) ج ِ آیت و آیه . ای ای . [ اَ / اِ ] ۞ (حرف ندا) کلمه ٔ ندا مانند: ای برادر، ای خدا، ای آقا. (ناظم الاطباء). حرف نداست نحو: ای ربی . (منتهی الارب ). کلمه ای ک... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی صفحه ۱ از ۲۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود