اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غارب

نویسه گردانی: ḠARB
غارب . [ رِ] (ع ص ) نعت فاعلی از غروب . غروب کننده . فروشونده ازآفتاب و ماه و دیگر ستاره . مقابل طالع :
چو شنگرف گون شد ز خورشید عالم
سماک و سهیل و سها گشت غارب .

(منسوب به منوچهری و حسن متکلم ).


۞
در بقای او عوض از هر شاجب و خلف از هر غارب و عازب است . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 460). || (اِ) بالای موج . سرهای موج آب . (منتهی الارب ). || کوهان شتر. میان کوهان و گردن شتر. ج ، غوارب . (منتهی الارب ). میان دو دوش . (دهار). کاهل . (منتهی الارب ). سنام . (منتهی الارب ). و در مثل آمده است : حبلک علی غاربک ؛ یعنی هر جا خواهی برو. (منتهی الارب ). || یکی از اوتاد اربعه ٔ منجمین . (مفاتیح خوارزمی ). برجی که از مغرب طالع شود. (احکام نجوم ). و مقابل طالع است .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه
غارب شدن . [ رِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) فروشدن . و رجوع به غایب شدن شود.
قارب . [ رِ ] (ع ص ) در شب جوینده آب را. || شتر در شب قرب سیرکننده . ج ، قوارب . || (اِ) کشتی خرد که در جنب کشتی بزرگ دارند. (منتهی الا...
قارب . [ رِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن اسود. از رؤساء و بزرگان طائفه ٔ ثقیف است . ۞ (امتاع الاسماع ج 1 ص 401). وی پس از عموی خود عروةبن معتب ا...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.