قارب
نویسه گردانی:
QARB
قارب . [ رِ ] (ع ص ) در شب جوینده آب را. || شتر در شب قرب سیرکننده . ج ، قوارب . || (اِ) کشتی خرد که در جنب کشتی بزرگ دارند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). کرجی . آن کشتی که ملاح از بهر خویش دارد. (مهذب الاسماء). زورق . قایق . || خداوند شتران . ج ، قوارب . قاربون . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
قارب . [ رِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن اسود. از رؤساء و بزرگان طائفه ٔ ثقیف است . ۞ (امتاع الاسماع ج 1 ص 401). وی پس از عموی خود عروةبن معتب ا...
غارب . [ رِ] (ع ص ) نعت فاعلی از غروب . غروب کننده . فروشونده ازآفتاب و ماه و دیگر ستاره . مقابل طالع : چو شنگرف گون شد ز خورشید عالم سماک و ...
غارب شدن . [ رِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) فروشدن . و رجوع به غایب شدن شود.