اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غازی

نویسه گردانی: ḠAZY
غازی . (اِخ ) ابن ارتق . از امرای ایوبی در دیاربکر در قرن سیزدهم هجری .(النقود العربیة ص 128). و رجوع به نجم الدین شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۷۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۲ ثانیه
لقمه ٔ قاضی . [ ل ُ م َ / م ِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بزماورد. زماورد. نواله . نرگس خوان . نرجس المائده . مُیسر. مهنّا. نواله . نرگسه خوان . ل...
قاضی لطف ا. [ ل ُ فُل ْ لاه ] (اِخ ) (مولانا) قاضیی است دانشمند و در صنایع شعری کمال مهارت داشته و قطع از شاعری مولانا از ولایت بهره داشته ...
قاضی پائین . (اِخ ) دهی است جزء دهستان راه جرد بخش دستجرد شهرستان قم و در 27هزارگزی خاور دستجرد سر راه فرعی دستجرد به قم و در دامنه واقع ...
قاضی تحسین . [ ت َ ] (اِخ ) عبدالرحمان . از شعرای هندوستان است که در شاه جهان آبادتحصیل علوم مختلف کرد. و بسیار با تقوی و حافظ قرآن بود. او ...
قاضی بیهقی . [ ی ِ ب ِ هََ ] (اِخ ) علی بن زید قاضی ، مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن فندق . عالمی است جامع و فاضلی بارع از شاگردان شیخ اب...
قاضی تنوخی . [ ت َ] (اِخ ) علی بن مُحَسَّن ، مکنی به ابوالقاسم . قاضی ادیب ، فاضل ظریف ، شاعر ماهر، از شاگردان سید مرتضی بودو اشعار بسیار و نو...
قاضی تنوخی . [ ت َ ] (اِخ ) علی بن محمدبن داودبن ابراهیم انطاکی المولد بغدادی المنشاء و المسکن بصری المدفن معتزلی الاصول حنفی الفروع ، مک...
قاضی بغداد. [ ی ِ ب َ ] (اِخ ) عبداﷲبن علی بن محمد، معروف به ابی الشوارب . رجوع به ابن ابی الشوارب شود.
قاضی بغداد. [ ی ِ ب َ ] (اِخ ) قوام الدین یوسف شیرازی . رجوع به قاموس الاعلام ترکی و قوام الدین شود.
قاضی بغدادی .[ ی ِ ب َ ] (اِخ ) رجوع به قاضی عبدالوهاب علی شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.