غازی
نویسه گردانی:
ḠAZY
غازی . (اِخ ) (ابوالَ...) آخرین تن از امرای جانی یا امرای هشترخانی که از سال 1758 تا 1785 م . در ولایات زیر جیحون فرمانروابوده است . امرای درانی افغانستان ولایات متصرفی این سلسله را گرفتند و دوره ٔ حکومت ایشان در زمان همین ابوالغازی و به سال 1785 به دست امرای منگیت پایان یافت . (ترجمه ٔ طبقات سلاطین اسلام لین پول ص 245 و 246).
واژه های همانند
۵۷۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۴ ثانیه
ده غازی . [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بهمئی سرحدی بخش کهکیلویه ٔ شهرستان بهبهان . واقع در 41هزارگزی خاوری صیدان مرکزدهستان . دارای ...
نیم غازی . (اِ مرکب ) رجوع به نیم غاز شود. || (ص نسبی ) کنایه از چیز بی ارزش یا به غایت کم ارزش .
مظفر غازی . [ م ُ ظَف ْ ف َ رِ ] (اِخ ) سیمین پادشاه ایوبیان الجزیره است که از 628 تا 643 حکومت کرده است . (از طبقات سلاطین لین پول ص 68).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
شاه غازی . [ هَِ ] (ترکیب وصفی ، اِمرکب ) شاه غزاکننده . سلطان بجنگ کفار رونده . امیر جنگاور. سلطان غازی . هر پادشاه جنگجو را غازی گویند وگاهی...
شاه غازی . [ هَِ] (اِخ ) لقب گروهی از امرای رستمدار مازندران . رجوع به تاریخ طبرستان ابن اسفندیار ص 107 و حبیب السیر چ کتابخانه ٔ خیام ج 2 ...
شاه غازی . [ هَِ ] (اِخ ) نام یکی از پسران یزدگرد. ابن اسفندیار در تاریخ طبرستان نویسد: چنین آورده اند که چون یزدگرد از سپاه اسلام منهزم ش...
شاه غازی . [ هَِ ] (اِخ ) مؤلف حبیب السیر نویسد: چون استندار حسام الدوله اردشیر وفات یافت استندار شهرآکیم که برادر او بود مدت سی سال جای ا...
شاه غازی . [ هَِ ] (اِخ ) لقب دومین فرزند فخرالدوله حسن که آخرین فرد سلسله ٔ باوند بوده است و در سال 745 هَ . ق . بدست کیابیان جلابی منقر...
شاه غازی . [ هَِ ] (اِخ ) امیر غازی . لقب امیرمبارزالدین محمد آل مظفر است . رجوع به مبارزالدین محمد شود.