غاضی
نویسه گردانی:
ḠAḌY
غاضی .(ع ص ) شتری که درخت غضا خورد. || تاریک وروشن . (از اضداد). (کنزاللغة). رجوع به غاض شود.
واژه های همانند
۵۷۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۸ ثانیه
قاضی الحرمین . [ ضِل ْ ح َ رَ م َ ] (اِخ ) احمدبن محمدبن عبداﷲ، مکنی به ابوالحسین و معروف به قاضی الحرمین . از اکابر فقهای حنفی قرن چهارم ...
قاضی ابوبکر. [ اَ ب َ ] (اِخ ) محمدبن عبدالباقی . رجوع به ابوبکر محمدبن عبدالباقی شود.
قاضی ابوبکر. [ اَ ب َ ] (اِخ ) محمدبن عبدالرحمن مشهور به ابن قریعه . رجوع به ابن قریعه قاضی ابوبکر شود.
قاضی القضاتی . [ ضِل ْ ق ُ ] (حامص مرکب ) شغل رئیس قاضیان . قضاء : این احمد مردی بود که با قاضی القضاتی وزارت داشت . (تاریخ بیهقی ).چون کار...
قاضی انباری . [ اَم ْ ] (اِخ ) احمدبن علی بن قدامه ،مکنی به ابوالمعالی . (معجم الادباء ج 4 ص 45) (ریحانة الادب ج 5 ص 356). و رجوع به احمدبن ...
قاضی اندلسی . [ اَ دُ ل ُ ] (اِخ ) عیاض بن موسی . رجوع به قاضی عیاض شود.
قاضی جرجانی . [ ج ُ ] (اِخ ) علی بن عبدالعزیزبن حسن بن علی بن اسماعیل ، مکنی به ابوالحسن ، فقیه ،ادیب ، قاضی ، شاعر ماهر شافعی وحید زمان و نا...
قاضی بغدادی .[ ی ِ ب َ ] (اِخ ) رجوع به قاضی عبدالوهاب علی شود.
قاضی بغدادی . [ ی ِ ب َ ] (اِخ ) قوام الدین . رجوع به قاضی قوام الدین بغدادی شود.
قاضی بغدادی . [ ی ِ ب َ ] (اِخ ) نصراﷲ. از قاضیان تبریز است در دوران صفویه . و به علوم شرعی وقوفی تمام دارد و با کمال امانت و دیانت به مر...