اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غاضی

نویسه گردانی: ḠAḌY
غاضی .(ع ص ) شتری که درخت غضا خورد. || تاریک وروشن . (از اضداد). (کنزاللغة). رجوع به غاض شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۷۷ مورد، زمان جستجو: ۱.۴۲ ثانیه
قاضی ابوحامد. [ اَ م ِ ] (اِخ ) احمدبن عامر. رجوع به قاضی احمدبن عامر شود.
قاضی ابوطالب . [ اَ ل ِ ] (اِخ ) محمودبن علی تمیمی اصفهانی . از مشاهیر علماء اخلاق و فقها و خطیب اصفهان بود. کتابی به نام التعلیقه دارد. وی...
قاضی ابومعشر. [ اَ م َ ش َ ] (اِخ ) جعفربن محمد. رجوع به ابومعشر جعفر شود.
قاضی ابویوسف . [ اَ س ُ ] (اِخ ) یعقوب بن ابراهیم . رجوع به ابویوسف یعقوب بن ابراهیم شود.
قاضی الخافقین .[ ضِل ْ ف ِ ق َ ] (اِخ ) محمدبن قاسم بن مظفر شهرزوری ، مکنی به ابوبکر. از مشاهیر علمای قرن ششم هجری است که از ابواسحاق شیراز...
قاضی ارغیانی . [ اَ ] (اِخ ) سهل بن احمدبن علی ارغیانی ، مکنی به ابوالفتح . فقیهی است شافعی و عالمی است زاهد جلیل القدر. وی مدتی قاضی ن...
قاضی شیروانی . [ شیرْ ] (اِخ ) رجوع به قاضی بن سیمکة شود.
قاضی عبدالحی . [ ع َ دُل ْ ح َی ی ] (اِخ ) رجوع به قاضی امیر نظام الدین شود.
قاضی دعویدار. [ دَ ] (اِخ ) رکن الدین سلسله نشین . وی به سه پشت به دعویدار قمی میرسد. به انواع کمالات آراسته بود با کمال فضل خوش مینوشت...
قاضی ذوالنون . [ ذُن ْ نو ] (اِخ ) ابن محمد. رجوع به قاضی رشید ذوالنون شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.