غالب
نویسه گردانی:
ḠALB
غالب . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن مساعدبن سعید الحسنی ، شریف مکه . او بعد ازمرگ برادرش سرور در سال (1202 هَ . ق .) امارت مکه یافت . عبداﷲبن سرور فرزند برادرش با او به منازعه برخاست و به دست غالب گرفتار گشت و غالب بدون منازع در مکه امارت کرد. در روزگار امارت او امیر سعودبن العزیز نیرو یافت و با سپاهیان خود بر حجاز هجوم کرد، و غالب با ایشان جنگید و آنان عقب نشستند و به جده رفتند تا محمدعلی پاشا والی مصر با سپاهی بزرگ برای جنگ با سعودیین هجوم کرد. و در ضمن این هجوم غالب را هم گرفت و او را به مصر فرستاد (سال 1228 هَ ق .) و چندی در مصر بود و سپس به آستانه (اسلامبول ) فرستاده شد و ترکان عثمانی او را از اسلامبول به سلانیک تبعید کردند و در آن جا وفات یافت . (اعلام زرکلی ج 2 ص 757).
واژه های همانند
۸۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
قالب مثالی . [ ل َ / ل ِ ب ِ م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بدن مثالی که پیش حکمای اشراقی و صوفیه مقرر است . (آنندراج ).
شکل قالب شعر به فرم حاصل از خطوط ترسیمی محیط اوزان قالب ها گفته می شود که در شعر منظوم کلاسیک ( مثل غزل و رباعی و مثنوی و چهارپاره و...) مربع و مستطی...
بر قالب زدن . [ ب َ ل َ / ل ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) مهیا کردن و سرانجام دادن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) : فرودآمد قضا از عالم پاک که بر قالب زند...
خشت قالب زدن . [ خ ِ ل ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) خشت درست کردن . پاره ای گل برای خشت درست کردن . و در قالب قرار دادن . رجوع به خشت به قالب ...
قالب گیری کردن . [ ل َ / ل ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اندازه و شکل جسمی را با قالبی معلوم کردن : قالب گیری کردن دندان مصنوعی . قالب گیری کلاه و...
قالب تهی کردن . [ ل َ / ل ِ ت َ / ت ُ ک َ دَ ] (مص مرکب )کنایه از مردن و بیخود شدن . (آنندراج ) : خواهم چو بهله با تو دمی همرهی کنم دستی در ...
جان در یک قالب . [ ن ِ دَ ی َ / ی ِ ل ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از کمال محبت و اخلاص که به اتحاد و یگانگی کنند و در عرف یکجان و دو ...
خشت به قالب زدن . [ خ ِ ب ِ ل ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) خشت زدن . پاره ٔ گل در قالب خشت گذاردن و خشت ساختن . (یادداشت بخطمؤلف ). || لاف زدن...
این فهرست شامل انواع قالبهای پروندههای (file format) رایانهای برحسب کاربرد آنها است.
محتویات [نمایش]
قالبهای بایگانی و فشردهشده [ویرایش]
...