اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غایط

نویسه گردانی: ḠAYṬ
غایط. [ ی ِ] (ع اِ) غائط. مقابل بول . براز. مدفوع . گه . گوه . ککه . پلیدی . عذره . حدث مردم . نجاست . || زمین پست فراخ و کنایه از پلیدی مردم است بدان جهت که وقت قضای حاجت به طرف زمین پست روند. (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
غایط گزاردن . [ ی ِ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) غایط کردن . امراع .
غایط بنی یزید. [ ی ِ ب َ ی َ ] (اِخ ) یک نخل و یک باغی است در یمامه . جایگاهی است ازبرای بنی نمیر و در آنجا نخل است . (معجم البلدان ).
غائط. [ ءِ ] (ع ص ) زمین فراخ نشیب . (مهذب الاسماء). زمین مغاک . زمین هموار. زمین مغاک پست فراخ . (منتهی الارب ). زمین پست . || (اِ) حدث ...
غایت . [ ی َ ] (ع اِ) غایة. پایان . نهایت . سرانجام . پایان کار. (زمخشری ). نسبت به آن غایی است . ج ، غای و غایات . (از قطرالمحیط).پایان هر چی...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
قائت . [ ءِ ] (ع اِ) طعامی که بدان قوام بدن انسان بود. کفایت زیست : هو فی قائت من العیش ؛ ای فی کفایة. || شیر بیشه . (منتهی الارب ).
بی غایت . [ ی َ ] (ص مرکب ) (از: بی + غایت ) بی پایان . بی نهایت . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) || بسیار. (ناظم الاطباء). رجوع به غایت شود.
غایت منی . [ ی َ ت ِ م ُ نا ](ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نهایت آرزو. منتهای امید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.