غر. [ غ ُرر ](ع اِ) مرغی است آبی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || (اِمص ) در مثنوی بیت ذیل آمده
: دید شیشه در کف آن پیر پر
گفت شیخا مر ترا هم هست غر.
مولوی (مثنوی چ نیکلسن دفتر دوم ص 438).
نیکلسون در تفسیر مثنوی نویسد (تفسیر دفتر دوم ص
357): «غر» ورم . آماس ، بزرگی غده و مجازاً به معنی مرض و عیب . فاتح الابیات محتملاً غر (به ضم اول و تشدید دوم ) خوانده ، و آن را به فریب و غرور ترجمه کرده و ویلسون
۞ نیز آن را «فریب » ترجمه نموده . اما در عربی لغت «غر» به معنی غرور نیامده ، و قافیه نیز احتمال غر (به فتح ) را ندارد.