غراب
نویسه گردانی:
ḠRʼB
غراب . [ غ ُ ] (اِخ ) چاهی است بر یک روزه از مدینه . (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۴۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
غراب الخطیب . [ غ ُبُل ْ خ َ ] (اِخ ) ۞ معروف به صقلی ، از حکمای یونان از اهل جزیره ٔ صقلیه است و در فلسفه به هنر خطابه (بحث اقناع ) اشتغ...
طاعون غراب . [ ن ِ غ ُ ] (اِخ ) طاعونی که در زمان ولیدبن یزید حادث شد. و وجه تسمیه ٔ آن آن است که نخستین کس که بدین بیماری بمرد مردی غ...
غراب الزیتون . [ غ ُ بُزْ زَ] (ع اِ مرکب ) غراب الزرع . رجوع به غراب الزرع شود.
قراب . [ ق ِ ] (ع مص ) مقاربة. (منتهی الارب )(ناظم الاطباء). || گام نزدیک گذاشتن . || پای برداشتن جهت گائیدن . (منتهی الارب ). || (اِ) ...
قراب . [ ق َ ] (ع اِ) نزدیک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). گویند: افعل ذلک بقراب ؛ ای بقرب . (منتهی الارب )؛ یعنی بزودی بکن این را. (ناظم...
قراب . [ ق ِ ] (اِخ ) ابن مالک بن عوف نصری امیرالامراء مشرکان حُنَین بود و هم درآن جنگ مسلمان شد. (تاریخ گزیده چ لندن ج 1 ص 242).
قراب . [ ق ُ ] (اِخ ) کوهی است به یمن . (منتهی الارب ) (معجم البلدان ).
قراب . [ ق َرْ را ] (اِخ ) لقب ابوعلی محمدبن محمد هروی مقری است . (منتهی الارب ).
قراب . [ ق َرْ را ] (اِخ ) لقب گروهی از محدثان است . (منتهی الارب ).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.