غرارة. [ غ َ رَ ] (ع مص ) به معنی غِرَّة. (منتهی الارب ). غفلت . (از اقرب الموارد). غافل شدن و غفلت ورزیدن . (برهان قاطع). غافل شدن . (تاج المصادر بیهقی ). || نوجوان بودن . حداثت سن : کان ذلک علی غرارتی ؛ ای حداثة سنی . || غرارت . عشقبازی پس از آزمودگی . غَرّ. (از اقرب الموارد)
: اگرچه آن دل پاکت دریغ است
که بندی در مهمات غرارت .
سیدحسن غزنوی (دیوان چ مدرس رضوی ص 8).
|| غره دار گردیدن و سپید شدن روی . (منتهی الارب ): غَرَّوجهه ؛ صار ذاغرة و حسن . غرر. غرة. || سفیدی . سفید شدن . غرر. غرة. || شریف گردیدن . (از اقرب الموارد). || ناآزموده کار شدن جوان . (منتهی الارب ). ناآزموده و بی تجربه شدن . (از اقرب الموارد). ناآزموده گشتن از روزگار. (برهان قاطع). ناآزمودگی . (دهار). کار ناآزموده کردن . ناشی گری . بی تجربگی . || فریب خوردن . (غیاث اللغات ).