غران . [غ َرْ را ] (اِخ ) تثنیه ٔ غر، موضعی است . (منتهی الارب ). نام جایگاهی است در شعر مزاحم عقیلی
: اتعرف بالغرین داراً تأبدت
من الوحش واستفت علیها العواصف
صبا و شمال نیرج یعتفیهما
احایین لمات الجنوب الزفازف .
(از معجم البلدان ).
رجوع به غَرّ و کتاب مذکور شود.