غرب
نویسه گردانی:
ḠRB
غرب . [ غ ُ رُ ] (ع ص ، اِ) مسافر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || غریب . (غیاث اللغات ) (اقرب الموارد). || نادر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (غیاث اللغات ). || نهی غرب ؛ جائی است . (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۳۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
گیلان غرب . [ ن ِ غ َ ] (اِخ ) قصبه ٔ مرکزی بخش گیلان غرب از شهرستان شاه آباد. واقع در 94هزارگزی باختر شاه آباد و 60هزارگزی جنوب خاوری قصرشیر...
طرابلس غرب . [ طَ ب ُ ل ُ س ِ غ َ ] (اِخ ) ۞ شهری است بمغرب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). شهری است در پایان سرزمین برقةو ابتدای زمین افریقی...
شاه آباد غرب . [ دِ غ َ ] (اِخ ) شهر کوچک شاه آباد غرب مرکز شهرستان شاه آباد است . یکی از شهرهای استان پنجم کشور دارای باغهای میوه و کارخانه...
قرب . [ ق ُ ] (ع مص ) نزدیک شدن . نزدیک گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). گویند: قَرُب َ منه قرباً و قُرباناً. (منتهی الارب ).
قرب . [ ق ُ ] (ع اِمص ) خویشی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || (اِ) تهیگاه . (منتهی الارب ). از زیر تهیگاه تا تنگ جای . (ناظم الاطباء). || نرم ...
قرب . [ ق ُ ] (اِخ ) موضعی است . (منتهی الارب ).
قرب . [ ق ُ ] (اِخ ) (یوم ذات ...) روزی است از روزهای عرب . (معجم البلدان ).
قرب . [ ق َ ](ع مص ) شمشیر در نیام کردن . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). قراب ساختن شمشیر را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || گوش...
قرب . [ ق َ رَ ] (ع مص ) شب روی جهت به آب آمدن بامدادان . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). و ان لایکون بینک و بین الماء الا لی...
قرب . [ ق ِ رَ ] (ع اِ) ج ِ قِرْبة. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قِرْبة شود.