گفتگو درباره واژه گزارش تخلف غرشی نویسه گردانی: ḠRŠY غرشی . [ غ َ ] (اِ) قهر و غضب . (آنندراج ). غَرش . غُرِّش . غَرس . غَرَس . غِرس . (برهان قاطع و حواشی آن چ معین ). غرشا. (فرهنگ شعوری ) : به زیردست را غرشی روا نیست ضعیفان را جفا کردن سزا نیست . (!)میر نظمی (از فرهنگ شعوری ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۴۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه واژه معنی عمادالدین قرشی عمادالدین قرشی . [ ع ِ دُدْ دی ن ِ ق ُ رَ ] (اِخ ) اسماعیل بن عمربن کثیر قرشی بصری یا بصروی ، ملقب به عمادالدین و مکنی به ابوالفداء و مشهور... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۵ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود