اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غرغاب

نویسه گردانی: ḠRḠAB
غرغاب . [ غ َ ] (اِ) گرداب . (آنندراج ). غرقاب . رجوع به غرقاب شود. || شور و غوغا و آواز. (آنندراج ). نعره و های و هوی و آوازه ٔ بلند و مهیب . (فرهنگ شعوری ) :
غرغاب افتد در جهان از حسن عالمگیر تو
باید حذر از غمزه ٔ خونخوار و چشم پرفتن .

ابوالمعانی (از فرهنگ شعوری ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
غرقاب . [ غ َ ] (اِ مرکب ) غرق + آب . آب عمیق را گویند که نقیض پایاب است . (برهان قاطع). غرقاب به قلب اضافت به معنی آب عمیق . (غیاث اللغ...
غرقاب . [ غ َ ](اِخ ) دهی است از دهستان کنار رودخانه ٔ شهرستان گلپایگان ، که در 18هزارگزی شمال خاوری گلپایگان و 15هزارگزی خاوری اتومبیل رو ...
غرقاب . [ غ َ ] (اِخ ) دهی است از بخش دهدز شهرستان اهواز که در 12هزارگزی شمال دهدز واقع شده و منطقه ٔ کوهستانی و هوای آن معتدل است . سکنه ...
قرق آب . [ ق َ ] (اِخ ) دهی از دهستان فاروج بخش حومه ٔشهرستان قوچان واقع در 16 هزارگزی شمال باختری قوچان . موقع جغرافیایی آن جلگه و نواحی ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
غرقاب شدن . [ غ َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از غرق شدن در آب باشد. (برهان قاطع). غرق شدن در آب . (آنندراج ). غوطه خوردن . (ناظم الاطباء).
غرق آب زار. [ غ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش فریمان شهرستان مشهد، که در 24هزارگزی جنوب باختری فریمان و 4هزارگزی باختر مالرو عمو...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.