اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غرق

نویسه گردانی: ḠRQ
غرق . [ غ ُ رُ ] (ترکی ، اِ) جایی که آن را خلوت کنند. غُروق . قُرُق . قُروق . حمی . رجوع به قرق شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
قرق . [ ق ُ رُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ژان بخش دورود شهرستان بروجرد واقع در 5 هزارگزی شمال باختری دورود و 3 هزارگزی باختر راه شوسه ٔ برو...
قرق . [ ق ُ رُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چالان چولان شهرستان بروجرد واقع در 22 هزارگزی باختر بروجرد و یکهزارگزی خاور راه شوسه ٔ بروجرد. موقع ...
قرق . [ ق ُ رُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رادکان بخش حومه ٔ شهرستان مشهدواقع در 80 هزارگزی شمال باختری مشهد و 8 هزارگزی شمال باختری مشهد ب...
قرق آب . [ ق َ ] (اِخ ) دهی از دهستان فاروج بخش حومه ٔشهرستان قوچان واقع در 16 هزارگزی شمال باختری قوچان . موقع جغرافیایی آن جلگه و نواحی ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
چم قرق . [ چ َ ق ُ رُ ] (اِخ ) دهی از دهستان کرگاه بخش ویسیان شهرستان خرم آباد که در 7 هزارگزی باختر ماسور، کنار شمالی راه شوسه ٔ خرم آباد ...
قرق آقا. [ ق ُ رُ ] (اِخ ) دهی از دهستان اشیان بخش فلاورجان شهرستان اصفهان واقعدر 20000 گزی باختر فلاورجان و 4000 گزی راه شوسه ٔ مبارکه به...
قرق کردن . [ ق ُ رُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ممانعت کردن . قدغن کردن . بازداشتن از آمدن و دخول و خروج . (ناظم الاطباء).- قرق کردن جایی را ؛ قدغ...
شمس آباد قرق . [ ش َ دِ ق ُ رُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بیضا بخش اردکان شهرستان شیراز. سکنه ٔ آن 115 تن . آب آن از قنات . این قریه را قره...
علی آباد قرق . [ ع َ دِ ق ُ رُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بیضا از بخش اردکان شهرستان شیراز واقع در 83 هزارگزی جنوب خاوری اردکان و یک هزارگزی...
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۵ ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.