غرور
نویسه گردانی:
ḠRWR
غرور. [ غ َ ] (اِخ ) ابن نعمان بن لخمی . پدر وی پادشاه حیره بود. غرور اسلام آورد و پس از آن مرتد شد و مجدداً اسلام آورد. گویند اسم وی منذر، و لقبش غرور است . و بعضی گویند غرور اسم اوست . وی پس از اسلام آوردن میگفت : «لست الغرور و لکنی المغرور». سیف گوید: «حطیم » در میان بنی قیس بن ثعلبة خروج کرد و مرتدان را گرد آورد و به سوی غروربن سویدبن منذر پسر برادر نعمان فرستاد و به وی گفت : اگر غلبه یافتم ترا حاکم بحرین می کنم تا آنکه مانند نعمان باشی که در حیره بود. (از الاصابة جزء 5 ص 197).
واژه های همانند
۲۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۹۱ ثانیه
غرور کردن . [ غ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) غرور و تکبر نمودن . غرور داشتن : دی به چمن برگذشت سرو سخنگوی من تا نکند گل غرور رنگ من و بوی من .سعدی ...
غرور دادن . [ غ ُ دَ] (مص مرکب ) فریفتن . گول زدن . اغواء : کاراین قوم دیگر است و سلطان را غرور میدهد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 548). و از دیگ...
جام غرور. [ م ِ غ ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از شراب غرور. هوای نفس . غرور جوانی : کسی ز جام غرور زمانه مست مباد. اوحدی .رجوع به غ...
سرای غرور. [ س َ ی ِ غ ُ ](ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از دنیا : ای کهن گشته در سرای غرورخورده بسیار سالیان و شهور. ناصرخسرو.قصر تو زین سخ...
غرور داشتن . [غ ُ ت َ ] (مص مرکب ) نخوت داشتن . متکبر و خودبین و خودپرست بودن . مغرور بودن . (ناظم الاطباء) : زاهد غرور داشت سلامت نبرد راه رند...
غرور جوانی . [ غ ُ رو رِ ج َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) غروری که جوانان دارند. کبر و نخوت و خودپرستی جوانان ۞ . رجوع به غرور شود. || بره ...
غرور خریدن . [ غ ُ خ َ دَ ] (مص مرکب ) متکبرانه رفتار کردن . (ناظم الاطباء). رجوع به غرور شود.
غرور خوردن . [ غ ُ خوَرْ / خُرْ / خَرْ دَ ] (مص مرکب ) فریب خوردن . گول خوردن . فریفته شدن . غره شدن : سنجر اگر خورد ز نوبت غرورنوبت او بانگ ...
خواب غرور. [ خوا / خا ب ِ غ ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) غفلت . خواب غفلت . (آنندراج ) : نمی بود اینقدر خواب غرور دلبران سنگین اگر میداشت آواز ش...
غرور و تعصب (۱۷۹۶)، نام کتاب بسیار مشهوری از نویسندهٔ انگلیسی، جین آستن است.
این کتاب، دومین داستان جین آستن است. او این داستان را در سال ۱۷۹۶، در ...