گفتگو درباره واژه گزارش تخلف غزال نویسه گردانی: ḠZʼL غزال . [ غ َ ] (اِخ ) قریه ای است از اعمال طوس ، از آنجاست حجةالاسلام ابوحامد محمد غزالی ، و گویند غزال ریسمان فروش است و او به فرموده ٔ مادر خود رشته در بازار میفروخت . (آنندراج ) ۞ . رجوع به غزاله شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۹ ثانیه واژه معنی غزال الضحی غزال الضحی . [ غ َ لُض ْ ض ُ حا ] (ع اِ مرکب ) اول چاشتگاه . (از فرهنگ شعوری ج 2 ورق 186). در فرهنگها به این معنی غزالةالضحی آمده است . رجوع... غزال المسک غزال المسک . [ غ َ لُل ْ م ِ ] (ع اِ مرکب ) آهوی مشکین ۞ . آهوی مشک . آهوی ختا. آهوی ختن . غزال شعبان غزال شعبان . [ غ َ ل ُ ش َ ] (ع اِ مرکب ) جانورکی است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ضرب من الجنادب . (اقرب الموارد). غزال عربی اوریکس رومانی مهای عربی غزال عربی پستانداری از خانواده گاوسانان از گونه های در معرض تهدید انقراض است که عمده زیستگاهش کشورهای حوزه خلیج فارس همچون قطر، اردن و عربستان و زیس... غزال عربی اوریکس رومانی مهای عربی غزال عربی پستانداری از خانواده گاوسانان از گونه های در معرض تهدید انقراض است که عمده زیستگاهش کشورهای حوزه خلیج فارس همچون قطر، اردن و عربستان و زیس... قذال قذال . [ ق َ ] (ع اِ) پس سر. بناگوش . هو مابین نقرةالقفاء الی الاذن . (اقرب الموارد). ج ، اَقذِلَة. || بستنگاه افسار اسب در پس پیشانی . (منت... قذعل قذعل . [ ق ُ ع ُ / ق ِ ع َ ] (ع ص ) ناکس . فرومایه . || خوار. بی قدر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود