غزال
نویسه گردانی:
ḠZʼL
غزال . [ غ َ ] (اِخ ) اندلسی (156 - 250 هَ .ق . =773 - 864م .) یحیی بن حکم ، معروف به غزال . شاعری خوشگو از اهل اندلس بود. در شعر جدی و فکاهی مهارت داشت . از مقربان امراء و پادشاهان اندلس به شمار میرفت . دیوان شعری دارد که برگزیده هایی از آن در «بغیة الملتمس » آمده است . (از اعلام زرکلی ج 3 ص 1146). و در اعلام المنجد آمده است : غزال را به سبب خوبرویی به این اسم ملقب کرده اند و عبدالرحمن ثانی (822 - 855 م .) او را به نزد پادشاه نرمان و دانمارک فرستاد و او از سفر خود با موفقیت بازگشت و پس از آن قصیده ای در فتح اندلس سرود.
واژه های همانند
۲۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۱ ثانیه
غزال الضحی . [ غ َ لُض ْ ض ُ حا ] (ع اِ مرکب ) اول چاشتگاه . (از فرهنگ شعوری ج 2 ورق 186). در فرهنگها به این معنی غزالةالضحی آمده است . رجوع...
غزال المسک . [ غ َ لُل ْ م ِ ] (ع اِ مرکب ) آهوی مشکین ۞ . آهوی مشک . آهوی ختا. آهوی ختن .
غزال شعبان . [ غ َ ل ُ ش َ ] (ع اِ مرکب ) جانورکی است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ضرب من الجنادب . (اقرب الموارد).
غزال عربی پستانداری از خانواده گاوسانان از گونه های در معرض تهدید انقراض است که عمده زیستگاهش کشورهای حوزه خلیج فارس همچون قطر، اردن و عربستان و زیس...
غزال عربی پستانداری از خانواده گاوسانان از گونه های در معرض تهدید انقراض است که عمده زیستگاهش کشورهای حوزه خلیج فارس همچون قطر، اردن و عربستان و زیس...
قذال . [ ق َ ] (ع اِ) پس سر. بناگوش . هو مابین نقرةالقفاء الی الاذن . (اقرب الموارد). ج ، اَقذِلَة. || بستنگاه افسار اسب در پس پیشانی . (منت...
قذعل . [ ق ُ ع ُ / ق ِ ع َ ] (ع ص ) ناکس . فرومایه . || خوار. بی قدر. (منتهی الارب ) (آنندراج ).